Part186
#Part186
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
فکر کنم این همون عشقه
صدای آروم و مردونه سام رو شنیدم که مردد پرسید
_ اون حس ناب که تو وجودته چیه شیرینترینم؟
لبخندی زدم و همون جوری که به ضربان قلبش گوش میدادم آروم گفتم
_ فکر کنم بهش میگن عشق آقایی!
.........
و این هم از آخرین امتحانم
_ شیرین بریم یه چیزی بخوریم بعد بری خونه؟
با لبخند به بارا نگاه کردم و با شرمندگی و یذره خجالت بهش نگاه کردم
+ اگه بخوام برم پیش سام خیلی ناراحت میشی؟
یارا یدونه زد تو سرم
_ برو بمیــر دختره ی خر! از وقتی با سام هستی کلاً منو یادت رفته!
خنده ی کوتاهی کردم
_ خوب امشب برمیگردم شهرستان دلم براش تنگ میشه
یارا خنده ی آرومی کرد و برو بابایی حواله ی من کرد
و بدون خداحافظی ازم دور شد
_ هی خداحافظی یادت رفت
از دور داد زد
+ تو به من خیانت کردی منو به عشقت فروختی
تو هوا به نشونه ی خداحافظی برام دست تکون داد
+ نگران نباش بازم میبینمت
خندیدم و مثل خودش براش دست تکون دادم و از دانشگاه زدم بیرون
سوار یکی از تاکسی های نزدیک دانشگاه شدم و دربست رفتم سمت خونه سام
کلید رو داشتم
همون روز اول کلید خودم رو داد بهم کلید باغم رو و کاخ سفیدم رو ... عاشق اون خونه شدم تو این هفته بیشترش سعی کردم اونجا باشم مخصوصاً پیش مامان مریم
البته بالخره فهمیدم اون دختره کیه
پارمیس!
فهمیدم دختر خاله ی یاسمنه و اینکه دچار افسردگی شدیدی شده و تا حد زیادی درگیر شیزوفرنی شده تقریباً ٢ سال تحت نظر دکتر های روان شناس آلمان بوده و الان هم تو یه تصمیم ناگهانی برگشته ایران
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
فکر کنم این همون عشقه
صدای آروم و مردونه سام رو شنیدم که مردد پرسید
_ اون حس ناب که تو وجودته چیه شیرینترینم؟
لبخندی زدم و همون جوری که به ضربان قلبش گوش میدادم آروم گفتم
_ فکر کنم بهش میگن عشق آقایی!
.........
و این هم از آخرین امتحانم
_ شیرین بریم یه چیزی بخوریم بعد بری خونه؟
با لبخند به بارا نگاه کردم و با شرمندگی و یذره خجالت بهش نگاه کردم
+ اگه بخوام برم پیش سام خیلی ناراحت میشی؟
یارا یدونه زد تو سرم
_ برو بمیــر دختره ی خر! از وقتی با سام هستی کلاً منو یادت رفته!
خنده ی کوتاهی کردم
_ خوب امشب برمیگردم شهرستان دلم براش تنگ میشه
یارا خنده ی آرومی کرد و برو بابایی حواله ی من کرد
و بدون خداحافظی ازم دور شد
_ هی خداحافظی یادت رفت
از دور داد زد
+ تو به من خیانت کردی منو به عشقت فروختی
تو هوا به نشونه ی خداحافظی برام دست تکون داد
+ نگران نباش بازم میبینمت
خندیدم و مثل خودش براش دست تکون دادم و از دانشگاه زدم بیرون
سوار یکی از تاکسی های نزدیک دانشگاه شدم و دربست رفتم سمت خونه سام
کلید رو داشتم
همون روز اول کلید خودم رو داد بهم کلید باغم رو و کاخ سفیدم رو ... عاشق اون خونه شدم تو این هفته بیشترش سعی کردم اونجا باشم مخصوصاً پیش مامان مریم
البته بالخره فهمیدم اون دختره کیه
پارمیس!
فهمیدم دختر خاله ی یاسمنه و اینکه دچار افسردگی شدیدی شده و تا حد زیادی درگیر شیزوفرنی شده تقریباً ٢ سال تحت نظر دکتر های روان شناس آلمان بوده و الان هم تو یه تصمیم ناگهانی برگشته ایران
۸.۱k
۰۱ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.