Part218

#Part218
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

_ بمیرم من، من چیکار کردم باهات عزیز دلم،
+ چی شده مگه
بوسه ی نرمی رو لبم زد و نگاه شرمندش رو دوخت به چشمام
_ کبود شده
لبخندی زدم یه جوری شرمنده و غمگین نگام میکنه انگار چی کار کرده هنوز هم رو قفسه ی سینم جای کبودی های سه هفته پیش آقا مونده
_ چرا اینجوری شرمنده نگام میکنی انگار که بار اولته!
مانتوم رو باز کردمو تاپم رو دادم بالا
ماشالله تو بگو یک درصد خجالت هم نمیکشیدم هاا
کبودی های دو سه هفته پیش رو که رو به زردی میزد رو بهش نشون دادم
_ اینا هم شاهکارهای سری قبلته
نگاهش میخ شده بود رو یادگاری هاش آروم و نرم انگشتاش رو روی پوستم کشید و یهو خم شد سمتم و لباش رو آروم روی جای کبودیا گذاشت
_ میدونی که کارام عمدی نیست
تک خنده ای کردم
+ آره میدونم از خود بی خود میشی
یهو حس کردم داره بوسه های نرمش از روی کبودی ها میاد بالا تر

به نفس نفس افتاده بودم میخواستم از خودم دورش کنم ولی انگار بعد از این چند هفته یه حسی تو وجودم اجازه نمیداد پسش بزنم
دستم رو فرو کردم تو موهاش
جامون اصلاً خوب نبود اونم این وقت شب...

ولی حال هر دوتامون بد بود از نفسهای کشدارمون مشخص بود
صداش زدم
_ سام؟
خمار جوابم داد
+ جان سام