Part221
#Part221
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
همینمون کم بود سام افتاد روش که با جیغ پیاده شدم
_ سام ...
یهو سرش رو برگردوند سمت من و با عصبانیت گفت
+ برو سوار ماشین شو... مگه من گفتم پیاده شی
تو همین حین که حواسش پرت شده بود سربازی که همراهشون بود با باتوم زد پش سام که از درد زیاد فریادی زد
از دردی که سام کشید زانوهام خم شد
انگار منو زده بودند
اون یکی پلیس پیاده شد و اوند جلو سمت سام تا سام خواست حرکتی بکنه دو نفری گرفتنش ولی سام درشت تر و قد بلند تر از همشون بود خیلی راحت پسشون زد ولی همون پلیسه یه شوکر در آورد و داد زدم
_ سام مراقب...
که دیگه شوکر به گردن سام خورد
انگار همه چی یه قسمت از به سناریو بود انگار زندکی واقعی نبود
انگار بعد از اون همه خوشی که در عرض یک شب اتفاق افتاده بود همش دود شد رفت هوا
انقدر شوکه بودم که حتی نمیدونستم باید چه حسی داشته باشم
پلیسی که از روی درجه هایی که روی شونش بود میتونستم بفهمم درجش از اون دوتای دیگه بالاتر هست دست بند رو دور مچ سام چرخوند و بست و سوار ماشینش کرد
من مونده بودم که باید چیکار کنم که سام داد زد
_ جواب این کارتون رو میبینید
انگار تازه متوجه من شده باشه برگشت سمتم و آروم لب زد
"نگران نباش"
با چشمای اشکی بهش زل زدم که پلیسه اومد سمتم
_ پاشو ماشین رو روشن کن دختر
بعد پوزخندی زد
_ البته اگه هنوز دختری، پاشو باهامون میای کلانتری
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
همینمون کم بود سام افتاد روش که با جیغ پیاده شدم
_ سام ...
یهو سرش رو برگردوند سمت من و با عصبانیت گفت
+ برو سوار ماشین شو... مگه من گفتم پیاده شی
تو همین حین که حواسش پرت شده بود سربازی که همراهشون بود با باتوم زد پش سام که از درد زیاد فریادی زد
از دردی که سام کشید زانوهام خم شد
انگار منو زده بودند
اون یکی پلیس پیاده شد و اوند جلو سمت سام تا سام خواست حرکتی بکنه دو نفری گرفتنش ولی سام درشت تر و قد بلند تر از همشون بود خیلی راحت پسشون زد ولی همون پلیسه یه شوکر در آورد و داد زدم
_ سام مراقب...
که دیگه شوکر به گردن سام خورد
انگار همه چی یه قسمت از به سناریو بود انگار زندکی واقعی نبود
انگار بعد از اون همه خوشی که در عرض یک شب اتفاق افتاده بود همش دود شد رفت هوا
انقدر شوکه بودم که حتی نمیدونستم باید چه حسی داشته باشم
پلیسی که از روی درجه هایی که روی شونش بود میتونستم بفهمم درجش از اون دوتای دیگه بالاتر هست دست بند رو دور مچ سام چرخوند و بست و سوار ماشینش کرد
من مونده بودم که باید چیکار کنم که سام داد زد
_ جواب این کارتون رو میبینید
انگار تازه متوجه من شده باشه برگشت سمتم و آروم لب زد
"نگران نباش"
با چشمای اشکی بهش زل زدم که پلیسه اومد سمتم
_ پاشو ماشین رو روشن کن دختر
بعد پوزخندی زد
_ البته اگه هنوز دختری، پاشو باهامون میای کلانتری
۴.۰k
۰۵ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.