زندگی یک چمدان است که می آوریَش بار و بندیل سبک می کنی و
زندگی یک چمدان است که می آوریَش بار و بندیل سبک می کنی و می بَریَش / خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم دست کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم / گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم / گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم / چمدان دست تو و ترس به چشمان من است این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است / قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش / قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم طوری از ریشه بکِش اَره که کوتاه شوم / قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند شاعران با لبِ تو قافیه پرداز شدند / هر پسربچه که راهش به خیابان تو خورد یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُرد / تو نباشی من و این پنجره ها هم زردیم شاید آخر ، سرِ پاییز توافق کردیم /بی تو من با بدنِ لختِ خیابان چه کنم با غم انگیزترین حالتِ تهران چه کنم / بی تو تقویم من پر از بی حوصله هاست و جهان مادرِ آبستنِ خط فاصله هاست / پسری خیر ندیدَم که دگر شک دارم بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارم / می پَرم،دلهره کافیست،خدایا تو ببخش خودکشی دستِ خودم نیست خدایا تو ببخش
۳.۰k
۱۲ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.