درزمستان آمدےگرماےدنیایم شدی دستهایم راگرفتےمردرویایم شدی چشمهایم غیرتودیگرنمیبیندکسی چشمهایت دیدم وآهوےصحرایم شدی غرق درآغوش تولبریزازعشق ونیاز ذره،ذره آمدےماهےدریایم شدی
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.