پارت243
#پارت243
(مهسا)
مامان : مهسا چته که از صبح بپر بپر میکنی ؟!
محکم دستمچ بهم کوبیدم : صبر کن مامان یکم دیگه میفهمی !!
نگاهی به خونه انداختم بهتره اینجا رو هم عوض کنم حالم از همسایه هاش بهم میخوره... اره یاید دنبال خونه هم باشم !!
با صدای زنگ خونه از فکر بیرون اومدم فوری از خونه خارج شدم جلو در
وایستادم نفسی تازه کردم و در رو باز کردم با دیدن پسر جوونی که پشت در سری تکون دادم ...
پسره: سلام خانوم ماشینتونو اوردم، با شنیدن اسم ماشین نیشم شل شد و از خونه فاصله گرفتم با دیدن 206الوبالو رنگ ذوق زده دستامو محکم کوبیدم و رو به پسره گفتم :
ممنون!
پسره لبخندی زد و سویچ ماشین رو سمتم گرفت سویچ رو از دستش گرفتم و رفتم پیش ماشینم
در راننده رو باز کردم و سوار شدم!! ذوق زده به وسایل داخل ماشین نگاه میکردم با شنیدن صدای ضربه ایی که به شیشه خورد سرمو بلند کردم با دیدن مامان در ماشین رو باز کردم
مامان متعجب سرشو داخل اورد و گفت: این ماشین ماله کیه ؟!
مهسا : ماله خودمه !!
چشمای مامان گرد شد : این پول رو از کجا اوردی ؟!
لبامو جلو دادم : خب پول خودمه ماله این مدتیه که کار میکردم ...
مامان زیر لب یه مبارک باشه گفت و رفت تو خونه ... وا چرا اینجوری کرد ؟ جای خوشحالی شه ؟!
سرمو تکون دادم و بیخیال شروع کردم به برسی ماشینم...🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 دوستان نظر فراموش نشه ممنون که منو همراهی میکنید😘
(مهسا)
مامان : مهسا چته که از صبح بپر بپر میکنی ؟!
محکم دستمچ بهم کوبیدم : صبر کن مامان یکم دیگه میفهمی !!
نگاهی به خونه انداختم بهتره اینجا رو هم عوض کنم حالم از همسایه هاش بهم میخوره... اره یاید دنبال خونه هم باشم !!
با صدای زنگ خونه از فکر بیرون اومدم فوری از خونه خارج شدم جلو در
وایستادم نفسی تازه کردم و در رو باز کردم با دیدن پسر جوونی که پشت در سری تکون دادم ...
پسره: سلام خانوم ماشینتونو اوردم، با شنیدن اسم ماشین نیشم شل شد و از خونه فاصله گرفتم با دیدن 206الوبالو رنگ ذوق زده دستامو محکم کوبیدم و رو به پسره گفتم :
ممنون!
پسره لبخندی زد و سویچ ماشین رو سمتم گرفت سویچ رو از دستش گرفتم و رفتم پیش ماشینم
در راننده رو باز کردم و سوار شدم!! ذوق زده به وسایل داخل ماشین نگاه میکردم با شنیدن صدای ضربه ایی که به شیشه خورد سرمو بلند کردم با دیدن مامان در ماشین رو باز کردم
مامان متعجب سرشو داخل اورد و گفت: این ماشین ماله کیه ؟!
مهسا : ماله خودمه !!
چشمای مامان گرد شد : این پول رو از کجا اوردی ؟!
لبامو جلو دادم : خب پول خودمه ماله این مدتیه که کار میکردم ...
مامان زیر لب یه مبارک باشه گفت و رفت تو خونه ... وا چرا اینجوری کرد ؟ جای خوشحالی شه ؟!
سرمو تکون دادم و بیخیال شروع کردم به برسی ماشینم...🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 🌻 دوستان نظر فراموش نشه ممنون که منو همراهی میکنید😘
۱۹.۰k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.