من(( دوشیزه مکرمه)) هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند
من(( دوشیزه مکرمه)) هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود.
من(( مرحومه مغفوره)) هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده
ام و احتمالن هیچ خوابی نمی بینم .
من ((همسری مهربان و مادری فداکار)) هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری
اش البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به
چاپ می رساند .
من((زوجه)) هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم
قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان بدهد .
من((خوشگله)) هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان
را بیهوده می گذرانند.
من ((مادر)) هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم چون آن روز به
یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم.
من ((زنیکه)) هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن
ماشینش در پارکینگ می شنود.
من ((بانو)) هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش نمی
خواهد وقتش را با من تلف بکند.
من درماه اول عروسی ام (( عروسکم ،شیرینم ، عسلم ،ملوسم)) هستم
من (( سلیطه)) هستم، در فریادهای شبانه شوهرم، وقتی دیر به خانه می آید
و چند تار موی زنانه روی یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می دهد.
من مادر فولادزره هستم، وقتی بر سر حق و حقوقم با این و آن در اداره
می جنگم.
من در محاوره ی دیرپای این کهن بوم ؛ ))دلیله محتاله، نفس محیله مکاره، مار،
ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و...(( هستم...
اما من
با تمام زنانگی هایم یک زن هستم
.
هیوا.م
من(( مرحومه مغفوره)) هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده
ام و احتمالن هیچ خوابی نمی بینم .
من ((همسری مهربان و مادری فداکار)) هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری
اش البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به
چاپ می رساند .
من((زوجه)) هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم
قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان بدهد .
من((خوشگله)) هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان
را بیهوده می گذرانند.
من ((مادر)) هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم چون آن روز به
یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم.
من ((زنیکه)) هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن
ماشینش در پارکینگ می شنود.
من ((بانو)) هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش نمی
خواهد وقتش را با من تلف بکند.
من درماه اول عروسی ام (( عروسکم ،شیرینم ، عسلم ،ملوسم)) هستم
من (( سلیطه)) هستم، در فریادهای شبانه شوهرم، وقتی دیر به خانه می آید
و چند تار موی زنانه روی یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می دهد.
من مادر فولادزره هستم، وقتی بر سر حق و حقوقم با این و آن در اداره
می جنگم.
من در محاوره ی دیرپای این کهن بوم ؛ ))دلیله محتاله، نفس محیله مکاره، مار،
ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و...(( هستم...
اما من
با تمام زنانگی هایم یک زن هستم
.
هیوا.م
۲.۲k
۱۸ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.