وقتی برات نوشته م اینجا به جز دوریِ تو چیزی به من نزدیک ن
وقتی برات نوشته م اینجا به جز دوریِ تو چیزی به من نزدیک نیست چون نبود.
چون هر شبی که من مچاله شده بودم باید توی تاری چشمام،
تو رو تو چارچوب در میدیدم و ندیدم.
چون هر باری که روی مبل پای فوتبال خوابم میبرد و خواب بد میدیدم تو باید پایین مبل همونطور که چایی میخوردی میگفتی
که اشکال نداره خواب بودو نبودی که بگی.
چون هیچی چیزی به من نزدیک نیست،
هیچ زخمی اونقدر عمیق نیست که بخواد جزئی از جونم باشه ولی دوریِ تو نزدیکه، تو جونمه، کنارمه.
در حقیقت هر چیزی که متعلق به توئه باهامه از دستات تا صدات تا حتی همین دوری ت. واسه همینه که ناله نمیکنم،
واسه همینه که شکایتی ندارم.
چون تو خودِ دلیلِ وجود داشتنمی.
چون اگه همین دوری ت هم نبود،
اگه امیدِ دیدن چشم هات نبود،
هیچی نبود که به دنیا وصلم کنه.
هیچی:)
#مهتاب_خلیفپور
چون هر شبی که من مچاله شده بودم باید توی تاری چشمام،
تو رو تو چارچوب در میدیدم و ندیدم.
چون هر باری که روی مبل پای فوتبال خوابم میبرد و خواب بد میدیدم تو باید پایین مبل همونطور که چایی میخوردی میگفتی
که اشکال نداره خواب بودو نبودی که بگی.
چون هیچی چیزی به من نزدیک نیست،
هیچ زخمی اونقدر عمیق نیست که بخواد جزئی از جونم باشه ولی دوریِ تو نزدیکه، تو جونمه، کنارمه.
در حقیقت هر چیزی که متعلق به توئه باهامه از دستات تا صدات تا حتی همین دوری ت. واسه همینه که ناله نمیکنم،
واسه همینه که شکایتی ندارم.
چون تو خودِ دلیلِ وجود داشتنمی.
چون اگه همین دوری ت هم نبود،
اگه امیدِ دیدن چشم هات نبود،
هیچی نبود که به دنیا وصلم کنه.
هیچی:)
#مهتاب_خلیفپور
۳.۶k
۰۴ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.