چه بی خبر رفتی ...
چه بی خبر رفتی ...
حتی بی خداحافظی ...
باورش سخت است ،
چه کنم با لحظه های بی تو ؟
چه کنم با دل نگران ؟
چی کنم با چشمان دوخته به راه و منتظر و بارانی ...
هر شب ،
در دل تاریکی ،
در چهار دیواری تنهایی ام ،
بین اشک چشم و آه دلم جنگ است ...
هر کدام می خواهد از آن دیگری سبقت بگیرد اما ،
حتی آنها هم کم می آورند بی تو !
مثل من ...
تو بگو ... چه کنم بی تو ؟
حتی بی خداحافظی ...
باورش سخت است ،
چه کنم با لحظه های بی تو ؟
چه کنم با دل نگران ؟
چی کنم با چشمان دوخته به راه و منتظر و بارانی ...
هر شب ،
در دل تاریکی ،
در چهار دیواری تنهایی ام ،
بین اشک چشم و آه دلم جنگ است ...
هر کدام می خواهد از آن دیگری سبقت بگیرد اما ،
حتی آنها هم کم می آورند بی تو !
مثل من ...
تو بگو ... چه کنم بی تو ؟
۷۵۸
۲۳ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.