يک خانم ۴۵ ساله حمله قلبي داشت و در بيمارستان بستري بود.
يک خانم ۴۵ ساله حمله قلبي داشت و در بيمارستان بستري بود.
در اتاق جراحي کم مونده بود مرگ را تجربه کند وقتی که عزراییل رو ديد و پرسيد:
آيا وقت من تمام است؟!
عزرایل گفت:نه شما ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز ديگه عمر مي کنيد .....
بنابراين پس از بهبود يافتن خانم تصميم گرفت در بيمارستان بماند و عملهاي زير را انجام دهد:
۱- کشيدن پوست صورت
۲- ليپو ساکشن
۳- جمع و جور کردن شکم .
و صد البته به فکر رنگ کردن موهاش و سفيد کردن دندوناش هم بود !!!.
يكي دو ماه بعد ، پس از اتمام آخرين عمل زيبايي بعد از مرخص شدن از بيمارستان در حالي كه ميخواست از خيابون رد بشه با يه ماشين تصادف كرد و كشته شد !!!
وقتي با عزراییل روبرو شد پرسيد: مگه شما نفرموديد من ۴۳ سال ديگه فرصت دارم چرا منو از زير ماشین بيرون نکشيديد؟
عزراییل جواب داد :
اِ اِ اِ شما بوووووودي ؟؟؟؟
چقدر عوض شدی به قرآن نشناختمت
در اتاق جراحي کم مونده بود مرگ را تجربه کند وقتی که عزراییل رو ديد و پرسيد:
آيا وقت من تمام است؟!
عزرایل گفت:نه شما ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز ديگه عمر مي کنيد .....
بنابراين پس از بهبود يافتن خانم تصميم گرفت در بيمارستان بماند و عملهاي زير را انجام دهد:
۱- کشيدن پوست صورت
۲- ليپو ساکشن
۳- جمع و جور کردن شکم .
و صد البته به فکر رنگ کردن موهاش و سفيد کردن دندوناش هم بود !!!.
يكي دو ماه بعد ، پس از اتمام آخرين عمل زيبايي بعد از مرخص شدن از بيمارستان در حالي كه ميخواست از خيابون رد بشه با يه ماشين تصادف كرد و كشته شد !!!
وقتي با عزراییل روبرو شد پرسيد: مگه شما نفرموديد من ۴۳ سال ديگه فرصت دارم چرا منو از زير ماشین بيرون نکشيديد؟
عزراییل جواب داد :
اِ اِ اِ شما بوووووودي ؟؟؟؟
چقدر عوض شدی به قرآن نشناختمت
۱.۳k
۲۶ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.