بِسمِ اللّه الرَّحمن الرَّحيم
بِسمِ اللّه الرَّحمن الرَّحيم
در كتاب الثاقب في المناقب مي نويسد:
ابوهاون عبدي گويد:
من در محضر با صفاي امام صادق عليه السّلام حضور داشتم ، شخصي وارد شد و گفت: فرزندان ابي طالب به چه چيزي بر ما افتخار ميكنند؟؟!!
رواي گويد:
در برابر امام صادق عليه السّلام سيني خرمايي بود، حضرت خرمايي برداشته و هسته ي آن را درآورد، آنگاه در زمين كاشت و از آب دهان مباركش بر آن ريخت و همان دم رشد كرد و از زمين بيرون آمد ، و فوراً رسيد و خرما داد، حضرت از آن چند دانه رطب چيد و آن را در سيني قرار دادند و به آن شخص تعارف فرمودند:
او خرمايي برداشته و هسته اش را در آورد و ميل كرد، ناگاه ديد در هسته ي خرمانوشته شده است:
لا إله إلّااللّه ، محمّد رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله ، أهل بيت رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله خزّان اللٌه في أرضه.
معبودي جز خدا نيست ، محمّد پيامبر خداست. خاندان پيامبر خدا ، گنجينه داران خدا در دوري زمين هستند.
آنگاه امام صادق عليه السّلام رو به آن مرد كرد و فرمود: آيا شما توانايي انجام چنين كاري را داريد؟!
آن مرد گفت؛ سوگند به خدا! وقتي خدمت شما آمدم براي من، در روي زمين كسي دشمن تر از شما نبود اينك براي من در روي زمين كسي محبوب تر از شما نيست.
منابع:
1. الثاقب في المناقب:126ح13
2. القطره: ج2ص587
*منتظر پست بعدي از سفينه النجاه باشيد.*
در كتاب الثاقب في المناقب مي نويسد:
ابوهاون عبدي گويد:
من در محضر با صفاي امام صادق عليه السّلام حضور داشتم ، شخصي وارد شد و گفت: فرزندان ابي طالب به چه چيزي بر ما افتخار ميكنند؟؟!!
رواي گويد:
در برابر امام صادق عليه السّلام سيني خرمايي بود، حضرت خرمايي برداشته و هسته ي آن را درآورد، آنگاه در زمين كاشت و از آب دهان مباركش بر آن ريخت و همان دم رشد كرد و از زمين بيرون آمد ، و فوراً رسيد و خرما داد، حضرت از آن چند دانه رطب چيد و آن را در سيني قرار دادند و به آن شخص تعارف فرمودند:
او خرمايي برداشته و هسته اش را در آورد و ميل كرد، ناگاه ديد در هسته ي خرمانوشته شده است:
لا إله إلّااللّه ، محمّد رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله ، أهل بيت رسول اللّه صلي اللّه عليه وآله خزّان اللٌه في أرضه.
معبودي جز خدا نيست ، محمّد پيامبر خداست. خاندان پيامبر خدا ، گنجينه داران خدا در دوري زمين هستند.
آنگاه امام صادق عليه السّلام رو به آن مرد كرد و فرمود: آيا شما توانايي انجام چنين كاري را داريد؟!
آن مرد گفت؛ سوگند به خدا! وقتي خدمت شما آمدم براي من، در روي زمين كسي دشمن تر از شما نبود اينك براي من در روي زمين كسي محبوب تر از شما نيست.
منابع:
1. الثاقب في المناقب:126ح13
2. القطره: ج2ص587
*منتظر پست بعدي از سفينه النجاه باشيد.*
۸۹۵
۲۷ مرداد ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.