پارت بیست و دوم
#پارت_بیستودوم
نشستیم و کیک و بریدیم
اروین - دستپخت کیه ؟
ترمه - من
اروین - میگم چقدر خوشمزه اس
+ دستپخت منه زحمت نکش هه هه
اروین - پس چرا ترمه میگه دستپخت اونه
+ الکی
خیلی خوشمزه بود من خودم شخصا خوشم اومد
ادرین - افرین دستپختت خیلی خوبه
+ مرسی
اروین - اه اردش زیادیه باید میدادی ترمه درست کنه
رویا - همون یدفعه که خونه ی ما درست کرد بس بود
منو رویا بلند خندیدیم اخه یک دفعه رفتیم خونه ی رویا تا کیک درست کنیم کسی هم خونشون نبود ترمه انگار حواسش نبوده تخم مرغ با پوست رفته بود توش وقتی کیک رو قاش میکردی صدای چیریک چروک میداد
ترمه - خب حالا
رویا - ههههههههههههہ
بعد از خوردن کیک ها که همون ناهار بود رفتیم تا استراحت کنیم ساعت الان ۱۲:۳۰ بود حتما ایران الان ساعت حدودا سه هست برای همین ی زنگ زدم به سارا
اولین بوق.دومین بوق.سومین بوق.
سارا -الو سلام درسا
+سلام عزیزم خوبی
- ممنون تو خوبی
+ مرسی منم خوبم چکار میکنی
-هیچی میخوابم فقط
+ عزیزم
- درسا کی میای
+ اممممم فکر کنم سه هفته ی دیگه
- ولی تو الان دو هفته اس رفتی و گفتی یه ماه برمیگردی
+ اره ولی خب شاید کارا طول بکشه
- چه بد
+ الهی من قربونت برم
- خدا نکنه
+کسی بیداره هست
- اره سامیار و مامان بابا هم رفته شرکت
+ گوشی میدی به سامیار
- باشه خداحافظ
+ خدانگهدار عزیزم
چند مین بعد صدای سامیار داخل گوشم پیچید
سامیار - سلام درسایی
+ سلام داداش خودم خوبی
- مرسی خوبم تو خوبی
+ ممنون منم خوبم
- چکارا میکنی
+ هیچی بیکاری
- یعنی اونجا رفتی همین الکی
+ نه بابا کار که میکنیم منظورم داخل خونه اس که فقط میخوابیم
- اوخی
+ دلت برای ابجیت تنگ نشده
- نه
+کــــــــــــــوفــــــــــــــــــــت
-شوخی کردم بابا ، خب کاری نداری گوشی میدم مامان خداحافظ
+ نه خداحافظ
با مامان هم صحبت کردم که دیگه خوابم میومد گرفتم خوابیدم
رادوین - خب داستان از این قراره که ما هر روز میریم برای کمک به اونا تا مواد درست کنیم اینجور هم که گفتن پس فردا تولد ارزو هست و میخوان تولد بگیرن براش ماهم دعوتیم و فردا بعدازظهر میریم خرید
ادرین - تا چند دقیقه ی دیگه هواپیمایی که اوین داره باهاش میاد به زمین میشینه پس برید اماده بشید و در ضمن اوین خواهر من نیست خواهر درساس اسمش هم دریاس اگه گفتن فامیلی درسا بگو اون از شوهر دوم مامانمه
+ خب چرا خواهر خودت حسابش نمیکنی
ادرین - ما بهشون گفتیم که چهارتا دختر همراهمون هست ولی نگفتیم اون یکی خواهر منه و اگه میگفتیم شک میکردن که چرا اون با ما نیومده اما اگه بگیم خواهر یکی از شماهاست نمیگن چرا با ما نیومده اگه سوالی هم پرسیدن میگی که اوین کلاس داشته
+ باشه ولی اسمش چی اسم داخل شناسنامش چی پس
ادرین - اونا شناسنامه نمیبینن اگه هم خواستن میگیم شناسنامش رو جای گرو گذاشته یا حالا هر چیز دیگه ای برای اسم هم بگو خودمونی دریا صداش میکنیم
+ خب الان من شال سرم کنم یا نه
ادرین - نه بابا اونجا که دیگه مجمدی نیست راحت باش
+باشه
ی تیشرت مشکی که روش با طلایی نوشته بود I love you با رودوشی زرد و جین مشکی و کفش زرد من رو پوشیدم و شال مشکیم هم انداختم روی سرم و کمی ارایش کردم
رفتم پایین ترمه داشت اب میخورد
+ رویا کجاست ؟
ترمه - کجا میتونه باشه مثل همیشه دستشوییه
+ این عجل معلق نمتونه ی دفعه دستشویی نره
رویا - پشت کَلَم غیبت نکنین
+ میگما تو نمیتونی ی دفعه نری دستشویی
رویا - نه
+ کوفت و نه یعنی خودت و سارا رو بزارن کنار هم دعواتون میشه با این کاراتون
رادوین - بپرید برید دیگه
اومدیم بریم که یاد ی چیزی افتادم
+ میگم ما الان هفت تا ادم با ی ماشین بیاییم
رادوین - نه امروز که داشتیم میومدیم ی ماشین دیگه اوردیم
+ از کجا ؟
رادوین - دوست بابای اروین
+ اها
بعد از اینکه اومدیم دعوا سر این بود که کی کجا بخوابه که اخرش هم منو اوین داخل ی اتاق ترمه و رویا هم داخل ی اتاق اون سه تاهم که میرن داخل اتاق سه نفره
همه چیز رو برای اوین تعریف کردم و بهش لباساشو نشون دادم حتی درمورد ترمه و اروین هم بهش گفتم ولی ترمه هنوزم میگه انگار اروین هیچ علاقه ای بهش نداره
وجدان - شاید همین طور باشه شاید علاقه اش به ترمه بچگانه باشه
+ اِ وجی گناه دارن خوب
وجدان - حالا ، جوجه رو اخر پاییز میشمارن
واو تازه فهمیدم حرف عشق و عاشقی که میشه وجدان من ادم میشه
وجدان - بتمرگ
+ خوبه حالا داشتم خوبت رو میگفتم
سرمو فرو کردم تو بالشت میتونستم تا فردا ظهر بخوابم ایول
وجدان - شکمتو صابون نزن صبح میان با لگد بیدارت میکنن برای صبحونه
+ اه ای خشک بشی شانس
لایک و کامنت یادتون نره ممنونم
🙏 🙏 :person_with_folded_hand
نشستیم و کیک و بریدیم
اروین - دستپخت کیه ؟
ترمه - من
اروین - میگم چقدر خوشمزه اس
+ دستپخت منه زحمت نکش هه هه
اروین - پس چرا ترمه میگه دستپخت اونه
+ الکی
خیلی خوشمزه بود من خودم شخصا خوشم اومد
ادرین - افرین دستپختت خیلی خوبه
+ مرسی
اروین - اه اردش زیادیه باید میدادی ترمه درست کنه
رویا - همون یدفعه که خونه ی ما درست کرد بس بود
منو رویا بلند خندیدیم اخه یک دفعه رفتیم خونه ی رویا تا کیک درست کنیم کسی هم خونشون نبود ترمه انگار حواسش نبوده تخم مرغ با پوست رفته بود توش وقتی کیک رو قاش میکردی صدای چیریک چروک میداد
ترمه - خب حالا
رویا - ههههههههههههہ
بعد از خوردن کیک ها که همون ناهار بود رفتیم تا استراحت کنیم ساعت الان ۱۲:۳۰ بود حتما ایران الان ساعت حدودا سه هست برای همین ی زنگ زدم به سارا
اولین بوق.دومین بوق.سومین بوق.
سارا -الو سلام درسا
+سلام عزیزم خوبی
- ممنون تو خوبی
+ مرسی منم خوبم چکار میکنی
-هیچی میخوابم فقط
+ عزیزم
- درسا کی میای
+ اممممم فکر کنم سه هفته ی دیگه
- ولی تو الان دو هفته اس رفتی و گفتی یه ماه برمیگردی
+ اره ولی خب شاید کارا طول بکشه
- چه بد
+ الهی من قربونت برم
- خدا نکنه
+کسی بیداره هست
- اره سامیار و مامان بابا هم رفته شرکت
+ گوشی میدی به سامیار
- باشه خداحافظ
+ خدانگهدار عزیزم
چند مین بعد صدای سامیار داخل گوشم پیچید
سامیار - سلام درسایی
+ سلام داداش خودم خوبی
- مرسی خوبم تو خوبی
+ ممنون منم خوبم
- چکارا میکنی
+ هیچی بیکاری
- یعنی اونجا رفتی همین الکی
+ نه بابا کار که میکنیم منظورم داخل خونه اس که فقط میخوابیم
- اوخی
+ دلت برای ابجیت تنگ نشده
- نه
+کــــــــــــــوفــــــــــــــــــــت
-شوخی کردم بابا ، خب کاری نداری گوشی میدم مامان خداحافظ
+ نه خداحافظ
با مامان هم صحبت کردم که دیگه خوابم میومد گرفتم خوابیدم
رادوین - خب داستان از این قراره که ما هر روز میریم برای کمک به اونا تا مواد درست کنیم اینجور هم که گفتن پس فردا تولد ارزو هست و میخوان تولد بگیرن براش ماهم دعوتیم و فردا بعدازظهر میریم خرید
ادرین - تا چند دقیقه ی دیگه هواپیمایی که اوین داره باهاش میاد به زمین میشینه پس برید اماده بشید و در ضمن اوین خواهر من نیست خواهر درساس اسمش هم دریاس اگه گفتن فامیلی درسا بگو اون از شوهر دوم مامانمه
+ خب چرا خواهر خودت حسابش نمیکنی
ادرین - ما بهشون گفتیم که چهارتا دختر همراهمون هست ولی نگفتیم اون یکی خواهر منه و اگه میگفتیم شک میکردن که چرا اون با ما نیومده اما اگه بگیم خواهر یکی از شماهاست نمیگن چرا با ما نیومده اگه سوالی هم پرسیدن میگی که اوین کلاس داشته
+ باشه ولی اسمش چی اسم داخل شناسنامش چی پس
ادرین - اونا شناسنامه نمیبینن اگه هم خواستن میگیم شناسنامش رو جای گرو گذاشته یا حالا هر چیز دیگه ای برای اسم هم بگو خودمونی دریا صداش میکنیم
+ خب الان من شال سرم کنم یا نه
ادرین - نه بابا اونجا که دیگه مجمدی نیست راحت باش
+باشه
ی تیشرت مشکی که روش با طلایی نوشته بود I love you با رودوشی زرد و جین مشکی و کفش زرد من رو پوشیدم و شال مشکیم هم انداختم روی سرم و کمی ارایش کردم
رفتم پایین ترمه داشت اب میخورد
+ رویا کجاست ؟
ترمه - کجا میتونه باشه مثل همیشه دستشوییه
+ این عجل معلق نمتونه ی دفعه دستشویی نره
رویا - پشت کَلَم غیبت نکنین
+ میگما تو نمیتونی ی دفعه نری دستشویی
رویا - نه
+ کوفت و نه یعنی خودت و سارا رو بزارن کنار هم دعواتون میشه با این کاراتون
رادوین - بپرید برید دیگه
اومدیم بریم که یاد ی چیزی افتادم
+ میگم ما الان هفت تا ادم با ی ماشین بیاییم
رادوین - نه امروز که داشتیم میومدیم ی ماشین دیگه اوردیم
+ از کجا ؟
رادوین - دوست بابای اروین
+ اها
بعد از اینکه اومدیم دعوا سر این بود که کی کجا بخوابه که اخرش هم منو اوین داخل ی اتاق ترمه و رویا هم داخل ی اتاق اون سه تاهم که میرن داخل اتاق سه نفره
همه چیز رو برای اوین تعریف کردم و بهش لباساشو نشون دادم حتی درمورد ترمه و اروین هم بهش گفتم ولی ترمه هنوزم میگه انگار اروین هیچ علاقه ای بهش نداره
وجدان - شاید همین طور باشه شاید علاقه اش به ترمه بچگانه باشه
+ اِ وجی گناه دارن خوب
وجدان - حالا ، جوجه رو اخر پاییز میشمارن
واو تازه فهمیدم حرف عشق و عاشقی که میشه وجدان من ادم میشه
وجدان - بتمرگ
+ خوبه حالا داشتم خوبت رو میگفتم
سرمو فرو کردم تو بالشت میتونستم تا فردا ظهر بخوابم ایول
وجدان - شکمتو صابون نزن صبح میان با لگد بیدارت میکنن برای صبحونه
+ اه ای خشک بشی شانس
لایک و کامنت یادتون نره ممنونم
🙏 🙏 :person_with_folded_hand
۱۳.۰k
۲۰ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.