یه دختر 15 ، 14 ساله از یه پسره 18 ، 17 ساله خوشش میاد و

یه دختر 15 ، 14 ساله از یه پسره 18 ، 17 ساله خوشش میاد و سعے میڪنه خودشو به پسر نزدیک ڪنه تا اینڪه باهم دوست میشن و سه چهار ماه از رفاقتشون میگذره دختر خیلے خیلے وابسته پسر میشه و پسرم با گفته هایه دوست دارم خانومم ،عشقم،نفسم،زندگیمو......دخترو بیشتر به خودش علاقه مند میڪنه چن هفته میگذره دختر واقعا دیونه پسر میشه تا اینڪه پسر ڪم ڪم سرد میشه
دختر:سلام ارامشه من
پسر:سلام
دختر:خوبی اقاییم
پسر:مرسی.
دختر:خیلی دوست دارما مرده من
پسر:مرسی
دختر میره تو فڪر با خودش میگه خدایا چے شده ڪه انقد اقام باهام سرده من ک ڪارے نڪردم . چرا وقتے میگم دوست دارم میگه مرسے قبلا ڪه میگفت منم دوست دارم همه ڪسم چرا وقتے بهش گفتم خوبے اصلا ازم نپرسید ڪه منم خوبم یا نه ......
از همون روز دختر بیشتر خودشو به پسر نزدیک میڪنه دختر فڪر میڪرد ڪارے ڪرده ڪه پسر ازش ناراحت شده برایه همین سعے داش از دلش در بیاره یک ماه گذشت پسر هنوز سرد بود دختر ڪه دیگه طاقتش تموم شده بود تصمیم گرفت رودرو با پسر صحبت ڪنه
دختر:عشقم
پسر:بله؟!
دختر:میشه امروز بریم بیرون ببینمت خیلے دلم برا بغلت تنگ شده
پسر:ڪاردارم
دختر:نمیدونم چے شده ڪه یه ماهه اصن من برات ارزشے ندارم ولے خواهش میڪنم امروز بیا خیلے بهت احتیاج دارم
پسر:باشه.
ساعته شیش بعد ظهر دخترڪه ڪوچک میره پیشه پسر ساعته شیش بعد ظهر دخترڪه ڪوچک میره پیشه پسر همین ڪه ازدور میبینتش بدو بدو میره محڪم بغلش میڪنه پسرم از دختر فاصله میگیره میگه ڪارے داشتی؟دخترکه با این ڪاره پسر اشک تو چشماش جمع میشه با دستایه دخترونه ڪوچولوش دسته پسرو میگیره میگه چرا انقد باهام سرد شدی بام؟چرانمیزاری بغلت ڪنم؟چرا دیگه حتے بزور میاے تا منو ببینے ؟اخه نمیگے من دارم دیونه میشم .
پسر:میخاستم بهت بگم ولے دلم نمیومد ما دیگه بدرد هم نمیخوریم زیاد دعوا میڪنیم و تو خیلے اذیت میڪنے بجز اینا حرمت از بین نره بهتره
دختر:ینی میخاے ولم ڪنی؟
پسر:اینجوری واسه هردومون بهتره گلم
دختر ڪه از گریه چشاش قرمز شده بود پسرو محڪم بغل ڪردوگفت خواهش میڪنم نڪن من بدونه تو هیچ شانسے ندارم پیشم بمون قول میدم دیگه اذیتت نڪنم من چن دوست داشتم اذیت میڪردم باهات قهر میڪردم ڪه بیاے نازمو بڪشے چن خوشم میومد قول میدم دیگه تڪرار نڪنم اصن هرچے تو میخاے همون میشه بگے بمیر میمیرم ولے نرو
پسردلش میسوزه میگه باشه دخترم از خوشحالے لبه پسرو میبوسه ولی...قلبه دختر تیڪه پاره میشه افسرده میشه دیگه هیچ امیدے نداره دوروز ڪه میگذره میبینه اخلاقه پسر تغییرے نڪرده تصمیم میگیره به خودش بیاد
دختر:مرده من تو ڪه منو از ته دل دوست نداشتے چرا بهم میگفتے خیلے دوست دارم؟میخاستی اعتماده منو جلب ڪنی؟میخاستی بهت اع دوست دارم؟میخاستی اعتماده منو جلب ڪنی؟میخاستی بهت اعتماد ڪنم و خودمو عاشقت ڪنم؟چرا وقتے بهت گفتم هیچڪس طرفم نیس گفتے فدات شم زندگیم من ڪه همیشه پیشتم؟میخاستی منو دیونه ڪنی؟اشڪال نداره فدات بشم من ڪه هیچوقت دلم نمیاد نفرینت ڪنم خوشبختیت برام مهمه نفسمولے ببیناین قلبه شڪسته من هیچوقت دیگه درس نمیشه من نباید جولوتو میگرفتم چن تو دیگه منو نمیخاے زورے نیس ڪباشه عشقم اگه میخاے برے برو ایشالا خوش باشی
پسر:باشه خدافظتوهم ایشالا خوش باشی

یک هفته میگذره دختر میره بیرون پسرو میبینه ڪه با دوستاش نشسته قلبش تند میزنه و اشڪاش سرازیر میشه پسر دخترو میبینه سرشو میندازه پایین دخترم میره...ولی وقتے میخاد از خیابون رد بشه چشاش تار میبینه و سرش گیج میره ماشین میزنه بهش . دختر میفته ڪفه خیابون و پسر با سرعت خودشو به دختر میرسونه میگه بلند شو غلط ڪردم ولی......دختر خونه زیادے ازش میره تا قبل از اینڪه برسوننش بیمارستان واسه همیشه میره
پسر:فرشته من این مدل خواب بهت نمیادا تو بغله من بخوابے بیشتر بهت میاد فداے موهاے نازت شم ڪه خیلے وقته برات نازشون نڪردم بلند شو ببین من اومدم اشتباه ڪردم زندگیم خریت ڪردم نرو بلند شو نفس بڪش لعنتے باز بغلم ڪن پاشو میبرمت بیروووون پاشوووووو

داداشیایه گل قدره چیزایے ڪه دارینو بدونین بعضے وقتا واقعا دیر میشہ:)))