🔹 او را ... (۴۲)
🔹 #او_را ... (۴۲)
چشماشو خون گرفته بود 😰
داد زد : باز کن در این خراب شده رو 😡
با ترس درو باز کردم
از توی حیاط داد و هوارش بلند شد ...
- ترنم ...
چه خبره تو این خراب شده 😡
چه غلطی داری میکنی تو؟؟
رفتم طرفش
قبل اینکه بخوام چیزی بگم هلم داد تو خونه و اومد تو !
- چرا لال شدی؟؟
این عوضی کی بود اومد تو؟؟ 😡
💠 ادامه در وب #از_جنس_خاک :
https://az-jense-khak.blog.ir/post/رمان-او-را-قسمت-چهل-و-دوم/
چشماشو خون گرفته بود 😰
داد زد : باز کن در این خراب شده رو 😡
با ترس درو باز کردم
از توی حیاط داد و هوارش بلند شد ...
- ترنم ...
چه خبره تو این خراب شده 😡
چه غلطی داری میکنی تو؟؟
رفتم طرفش
قبل اینکه بخوام چیزی بگم هلم داد تو خونه و اومد تو !
- چرا لال شدی؟؟
این عوضی کی بود اومد تو؟؟ 😡
💠 ادامه در وب #از_جنس_خاک :
https://az-jense-khak.blog.ir/post/رمان-او-را-قسمت-چهل-و-دوم/
۱.۳k
۱۹ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.