🔹 او را ... (۵۱)
🔹 #او_را ... (۵۱)
درد تو کل وجودم پیچید ...
وحشتزده عرشیا رو نگاه کردم !
- ببخشید ترنم ...
امّا تقصیر خودت بود !
یادت باشه دیگه با کسی بازی نکنی !!
قبل اینکه چیزی بگم پشت پرده ی اشکام محو شد ...
- کثافت عوضییییی 😭 😭 😭
جیغ میزدم
گریه میکردم
فحشش میدادم
امّا اون رفته بود !
💠 ادامه در وب #از_جنس_خاک :
az-jense-khak.blog.ir/post/رمان-او-را-قسمت-پنجاه-و-یکم/
درد تو کل وجودم پیچید ...
وحشتزده عرشیا رو نگاه کردم !
- ببخشید ترنم ...
امّا تقصیر خودت بود !
یادت باشه دیگه با کسی بازی نکنی !!
قبل اینکه چیزی بگم پشت پرده ی اشکام محو شد ...
- کثافت عوضییییی 😭 😭 😭
جیغ میزدم
گریه میکردم
فحشش میدادم
امّا اون رفته بود !
💠 ادامه در وب #از_جنس_خاک :
az-jense-khak.blog.ir/post/رمان-او-را-قسمت-پنجاه-و-یکم/
۵.۱k
۲۲ مهر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.