رمان love is still beautiful پارت نه
رمان love is still beautiful پارت نه
هلن:بلی دیگه ما سگ شانسیم من:اون که خیلی زیاد هلن:خو شما دوتا به بدبختیتون برسید لباس رسمی ندارید.اینو گفت و یه لبخند خیلی دیوثانه زد میتسو:عوضییییی من:دیوثثثثثث هلن:خودتونیدددددددد .....کمپانی........
مینا:ساموعلیک بر گوسفندان گرامی من:گوسفندی از خودتونه بیبی مینا:الحق که گوسفند تویی من:نیوچ تویی ویکی:اصلا جی هیونه بریم هلی:های گرلز چطورید؟ توابهت لباسای من که نریدید من:هلی دلت میاددد خیلی بدجنسی هلی:نه دلم میرههه اره بدجنسم ویکی:زاستی یه خری اوردیم باهاتون اشنا کنیم هلن:اولا خر خودتی دوما سلام خانوما من هلنام دختر عموی این ویکیه کزخل ویکی:کزخل تویی و اره دیگه این هلناعه مربی پارکوره مینا:از دیدن قیافه ی نحست خوشحال شدم هلی:منم از دیدن هیکل نحست خوشحال شدم هلن:منم از دیدن دوتا کزخل مث شما خوشحال شدم مینا:خوب حالا که رشته ات دنس پارکوره بیا یه چشمه برو ببینیم هلن:باعش.رفت چهار تا حرکت زد همه رو تو کف گذاشت
مینا:اوریننن برو همین الان تست بده قبولت میکنن به خداا هلن:برم ناموسا؟ من:برو تو که انقدره با استعدادی هلن:باعش ویکی:کزخل بیا منو ببر تست بدم ویکی:من دام اینجا مظلوم واقع میشم به خداااا هلن:زر زر نکن بیااااا ویکی:چشم اومدم هلی:اه بچه ها یه چیزی بگم میتسو:بگو؟ هلی:اون روز برای کمپانی اس ام بهم گفتن بیا لباس طراحی کن خودتون میدونید من واسه ی همه کمپانی ها کار میکنم دیگه؟ من:اره میدونیم بگو هلی:رفتم اس ام داشتم رو پارچه طرح میزدم یکی از ایدول های اس ام همه قهوه شو ریخت روی پارچه ام ایییی میخواستم خفه اش کنم حالا بگو کی بود؟ من:کی بودش هلی:اوه سهون میتسو:اه این پسر پوکر فیسهههه
هلی:اره رید تو پارچه ام منم داغ کردم خواستم فکشو بیارم پایین
اون پارچه هه خیلی گرونه نمیتونم دوباره مثلش پیدا کنم من:خو بعدش هلی:برگشته به من میگه احمقی اینجا داری طراحی میکنی منم بعش گفتم تو الان اومدی تو اتاق طراحا بعدش گند زدی تو پارچه ی من طلبکار هم هستی هیچی برچسب روی در رو نگاه کرد تازه فهمید اتاق طراحا بوده ضایع شد رفت میتسو:خو بهش میگفتی برات مثل همون پارچه رو بخرههههه هلی:اون عوضی مگه زیر بار میرهههه من:امممم یه دقیقه هلی من برات میخرمش اوکی فقط قبلش باید حال این پسره رو بگیری فهمیدی هلی:چرا من حالشو بگیرم؟ من:نه پس حتما من حالشو بگیرم خوب اون ریده تو پارچه ات هلی:اوکی وایسا میگیرم حالشو من:افرین
(بچه ها این تیکه ی لیان و شوگا رو من کامل نکرده بودم) فلش بک
شوگا:صدای هق هق لیانا هنوز داشت میومد منم نمیدونستم چه غلطی بکنم رفتم سمتش شوگا:لیانا.سرشو اورد بالا نگام کرد شوگا:لیانا من متاسفم که اون حرفو زدم باشه میشه گریه نکنی؟
لیان:به خاطر حرف تو گریه نمیکنم شوگا:میدونم به هر حال بازم معذرت میخوام که اون حرفا رو گفتم میبخشی منو؟ . هیچی نگفت فقط سرشو تکون داد شوگا:ممنون میشه الان گریه نکنی یا حداقل جلوی من گریه نکنی لیان:تو مجبور نبودی بیای دنبالم شوگا:ببخشید اومدم دنبالت فقط گریه نکن باشه.کشیدمش بغل خودم تا حالا دختری رو بغل نکرده بودم چقدر جثه اش ریزه ادم دلش میخواد همش بغلش کنه لیانا سرشو اورد بالا هنگ نگاهم کرد تعجب کرده بود حق داشت خودمم نمیدونم چرا بغلش کردم سرشو گذاشت رو سینه ام شروع کرد به گریه کردن موهاشو ناز کردم اروم شه بیشتر یقه ی لباسمو گرفت گریش کمتر شد اشکاشو پاک کرد سرشو بالا اورد لیان:ببخشید لباست یک خیس شد شوگا:اشکال نداره اروم شدی؟ لیان:اره شوگا:میشه راجب خودت بگی میخوام بیشتر بشناسمت لیان:چی بگم اخه؟ شوگا:بابات چرا مرده؟ لیان:وقتی من به دنیا اومدم مرد برای همین خانواده ی پدریم منو نحس میدونن شوگا:واقعا متاسفم لیان:تو کسی نیستی که بخواد متاسف باشه من قبول دارم که نحسم شوگا:تو حق نداری همچین چیزی رو قبول کنی اونا هم غلط کردن که بهت میگن نحس.با عصبانیت نگاهش کردم چرا من عصبی شدم اصلا؟ من که سر هر موضوعی خونسردم؟ لیانا با بهت بهم نگاه میکرد لیان:شوگا چیزی شده چرا عصبی میشی؟ شوگا:چیزی نیست پاشو بریم دیر وقته لیان:ب ا باشه ب بریم ....کمپانی......
لیان:مارک مارک هویییی مارک مارک:بلیییی چیههه؟ لیان:پاشو کرم بریزیم مارک:برو با بم بم به خدا حال ندارم لیان:زد حال بم بم بمی بمو بما الووووو بم بم بم بم:بله؟ لیان:پاشو کرم بریزیم بم بم:ایول پایه ام رو کی خالیش کنیم سوژه مورد نظرت کیه؟ لیان:جی بی
بم بم:ایول بریم . دوتامون سمت اتاق جی بی رفتیم اسپیکرو گذاشتیم تو صدا رو تا ته بردیم و شروع اهنگ پلی شد جی بی بدبخت هم خواب بود از رو تخت پرت شد پایین دوید دنبالمون جی بی:لیان کرم اسکاریس میدونم کار توعه دویدم سمت اتاق کار مینا مینا داشت دنس کار میکرد جی بی اومد تو محکم خورد به مینا افتاد روی مینا لیان:چه صحنه ی عا
هلن:بلی دیگه ما سگ شانسیم من:اون که خیلی زیاد هلن:خو شما دوتا به بدبختیتون برسید لباس رسمی ندارید.اینو گفت و یه لبخند خیلی دیوثانه زد میتسو:عوضییییی من:دیوثثثثثث هلن:خودتونیدددددددد .....کمپانی........
مینا:ساموعلیک بر گوسفندان گرامی من:گوسفندی از خودتونه بیبی مینا:الحق که گوسفند تویی من:نیوچ تویی ویکی:اصلا جی هیونه بریم هلی:های گرلز چطورید؟ توابهت لباسای من که نریدید من:هلی دلت میاددد خیلی بدجنسی هلی:نه دلم میرههه اره بدجنسم ویکی:زاستی یه خری اوردیم باهاتون اشنا کنیم هلن:اولا خر خودتی دوما سلام خانوما من هلنام دختر عموی این ویکیه کزخل ویکی:کزخل تویی و اره دیگه این هلناعه مربی پارکوره مینا:از دیدن قیافه ی نحست خوشحال شدم هلی:منم از دیدن هیکل نحست خوشحال شدم هلن:منم از دیدن دوتا کزخل مث شما خوشحال شدم مینا:خوب حالا که رشته ات دنس پارکوره بیا یه چشمه برو ببینیم هلن:باعش.رفت چهار تا حرکت زد همه رو تو کف گذاشت
مینا:اوریننن برو همین الان تست بده قبولت میکنن به خداا هلن:برم ناموسا؟ من:برو تو که انقدره با استعدادی هلن:باعش ویکی:کزخل بیا منو ببر تست بدم ویکی:من دام اینجا مظلوم واقع میشم به خداااا هلن:زر زر نکن بیااااا ویکی:چشم اومدم هلی:اه بچه ها یه چیزی بگم میتسو:بگو؟ هلی:اون روز برای کمپانی اس ام بهم گفتن بیا لباس طراحی کن خودتون میدونید من واسه ی همه کمپانی ها کار میکنم دیگه؟ من:اره میدونیم بگو هلی:رفتم اس ام داشتم رو پارچه طرح میزدم یکی از ایدول های اس ام همه قهوه شو ریخت روی پارچه ام ایییی میخواستم خفه اش کنم حالا بگو کی بود؟ من:کی بودش هلی:اوه سهون میتسو:اه این پسر پوکر فیسهههه
هلی:اره رید تو پارچه ام منم داغ کردم خواستم فکشو بیارم پایین
اون پارچه هه خیلی گرونه نمیتونم دوباره مثلش پیدا کنم من:خو بعدش هلی:برگشته به من میگه احمقی اینجا داری طراحی میکنی منم بعش گفتم تو الان اومدی تو اتاق طراحا بعدش گند زدی تو پارچه ی من طلبکار هم هستی هیچی برچسب روی در رو نگاه کرد تازه فهمید اتاق طراحا بوده ضایع شد رفت میتسو:خو بهش میگفتی برات مثل همون پارچه رو بخرههههه هلی:اون عوضی مگه زیر بار میرهههه من:امممم یه دقیقه هلی من برات میخرمش اوکی فقط قبلش باید حال این پسره رو بگیری فهمیدی هلی:چرا من حالشو بگیرم؟ من:نه پس حتما من حالشو بگیرم خوب اون ریده تو پارچه ات هلی:اوکی وایسا میگیرم حالشو من:افرین
(بچه ها این تیکه ی لیان و شوگا رو من کامل نکرده بودم) فلش بک
شوگا:صدای هق هق لیانا هنوز داشت میومد منم نمیدونستم چه غلطی بکنم رفتم سمتش شوگا:لیانا.سرشو اورد بالا نگام کرد شوگا:لیانا من متاسفم که اون حرفو زدم باشه میشه گریه نکنی؟
لیان:به خاطر حرف تو گریه نمیکنم شوگا:میدونم به هر حال بازم معذرت میخوام که اون حرفا رو گفتم میبخشی منو؟ . هیچی نگفت فقط سرشو تکون داد شوگا:ممنون میشه الان گریه نکنی یا حداقل جلوی من گریه نکنی لیان:تو مجبور نبودی بیای دنبالم شوگا:ببخشید اومدم دنبالت فقط گریه نکن باشه.کشیدمش بغل خودم تا حالا دختری رو بغل نکرده بودم چقدر جثه اش ریزه ادم دلش میخواد همش بغلش کنه لیانا سرشو اورد بالا هنگ نگاهم کرد تعجب کرده بود حق داشت خودمم نمیدونم چرا بغلش کردم سرشو گذاشت رو سینه ام شروع کرد به گریه کردن موهاشو ناز کردم اروم شه بیشتر یقه ی لباسمو گرفت گریش کمتر شد اشکاشو پاک کرد سرشو بالا اورد لیان:ببخشید لباست یک خیس شد شوگا:اشکال نداره اروم شدی؟ لیان:اره شوگا:میشه راجب خودت بگی میخوام بیشتر بشناسمت لیان:چی بگم اخه؟ شوگا:بابات چرا مرده؟ لیان:وقتی من به دنیا اومدم مرد برای همین خانواده ی پدریم منو نحس میدونن شوگا:واقعا متاسفم لیان:تو کسی نیستی که بخواد متاسف باشه من قبول دارم که نحسم شوگا:تو حق نداری همچین چیزی رو قبول کنی اونا هم غلط کردن که بهت میگن نحس.با عصبانیت نگاهش کردم چرا من عصبی شدم اصلا؟ من که سر هر موضوعی خونسردم؟ لیانا با بهت بهم نگاه میکرد لیان:شوگا چیزی شده چرا عصبی میشی؟ شوگا:چیزی نیست پاشو بریم دیر وقته لیان:ب ا باشه ب بریم ....کمپانی......
لیان:مارک مارک هویییی مارک مارک:بلیییی چیههه؟ لیان:پاشو کرم بریزیم مارک:برو با بم بم به خدا حال ندارم لیان:زد حال بم بم بمی بمو بما الووووو بم بم بم بم:بله؟ لیان:پاشو کرم بریزیم بم بم:ایول پایه ام رو کی خالیش کنیم سوژه مورد نظرت کیه؟ لیان:جی بی
بم بم:ایول بریم . دوتامون سمت اتاق جی بی رفتیم اسپیکرو گذاشتیم تو صدا رو تا ته بردیم و شروع اهنگ پلی شد جی بی بدبخت هم خواب بود از رو تخت پرت شد پایین دوید دنبالمون جی بی:لیان کرم اسکاریس میدونم کار توعه دویدم سمت اتاق کار مینا مینا داشت دنس کار میکرد جی بی اومد تو محکم خورد به مینا افتاد روی مینا لیان:چه صحنه ی عا
۱۵.۰k
۱۶ آذر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.