امروز، اگرچه باز چشمانم طلوعى ديگر را بر خود ديد، اما يك
امروز، اگرچه باز چشمانم طلوعى ديگر را بر خود ديد، اما يك روز ديگر از عمرم گذشت و نتوانستم تو را ببينم!...
ولى هنوز خوشحالم، چون يك روز به ديدار تو نزديك شدم و مى توانم براى ظهورت دعا كنم!...
اعتقادم اين است كه دعا براى ظهورتان، گشايشى است بر قفلهاى بستهى زندگيم!...
اما مىخواهم امروز عهد ببندم تا تنها به دعا، دل خوش نباشم و از امروز، يك كار اشتباه را از زندگيم پاك كنم...
راستى! حتمأ كمكم مى كنيد ديگر؟!
امروز را به نام تو رقم مى زنم...
عزيزتر از جان؛سلام...
ولى هنوز خوشحالم، چون يك روز به ديدار تو نزديك شدم و مى توانم براى ظهورت دعا كنم!...
اعتقادم اين است كه دعا براى ظهورتان، گشايشى است بر قفلهاى بستهى زندگيم!...
اما مىخواهم امروز عهد ببندم تا تنها به دعا، دل خوش نباشم و از امروز، يك كار اشتباه را از زندگيم پاك كنم...
راستى! حتمأ كمكم مى كنيد ديگر؟!
امروز را به نام تو رقم مى زنم...
عزيزتر از جان؛سلام...
۹۰۳
۰۶ شهریور ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.