پارت ۲۸*آغوشت ارامش جهانست 🔱
پارت ۲۸*آغوشت ارامش جهانست 🔱
رفتم نشستم رو صندلی جلو بی بی خاتون هم یه سبد گذاشت جلو پام
بی بی خاتون :دخترم تو راه گرسنتون شد بخورین عزیزم سفر بی خطر مراقب باشین
ماشینو روند از در حیاط زد بیرون ،رو کردم سمتش
ببین ارسلان از همین الان دارم بهت میگم من حوصله اخم و تخم کردنات ندارم ،پس این اخمات وا کنه ننه جان 😅 ،الان هم این فلش بزن تا اهنگ بخون کیف کنیم
ارسلان :نخیر بشین سر جات حرف هم نزن
من :هوی ننه جان اون اخمات وا کن بعد اداشو در اوردم بشین سر جات
فلش رو زدم به ظبط یه اهنگ خارجی توپ گذاشتم صداش بردم رو ۱۰۰،،دستشو اورد کمش کنه که گفتم :کمش کنی تا خود شمال دونه دونه موهاتو میکنم
ارسلان :ریز میز تو میخوای موهای منو بکنی بشین سر جات خاله ریزه
من:ریزه بودن بهتر از گوریل النگوریل بودنه ☺ 😉
صورتش قرمز شد هیچی نگفت پاشو بیشتر رو گاز فشار داد فکر میکنه من از سرعت میترسم هه😂
رو کردم باز سمتش و گفتم تند تر برو جلو یه سوپری وایسا کار دارم ،اخمشو بیشتر کرد و جلو سوپری وایستاد
رفتم پایین که ساحل و رزیتا و پوریا اینا هم پیاده شدن اومد داخل سوپری
بلند جوری که ارسلان بشنوه گفتم هییییییییی دنیا مرد با کی میرن سیزده به در
رفتم داخل یه سوپری خیلی بزرگ بود ،رفتم یه سبد برداشتم رفتم کلی تنقلات و کامپوت آناناس و گیلاس و خیلی وسایل خریدم رفتم سمت آلوچه ها کلی هم الوچه خریدم با کاکائو رفتم تا حساب کنم کارتمو در اوردم داخل کیفم صبر کردم زنه حساب کنه چقدر میشه
زن گفت بفرماید کارت رو گرفتم جلوش گفت حساب شد ،
فکر کنم پوریا حساب کرده رفتم بیرون سوپری وسایل گذاشتم داخل ماشین ،خودم هم سوار شدم
رو کردم سمت ارسلان ،شماره پوریا بده میخوام بابت حساب کردنش ازش تشکر کنم
ارسلان :اونقدر دیگه بی غیرت نیستم بزارم دست تو جیبت کنی وقتی خودم باهاتم
من :ارسی
ارسلان بد نگاهم کرد ،گفتم تولو خدا ،اخم نتون ،
لحن بچگونمو که شنید هی میخواست بخند جلو خودشو باز میگرفت با همون لحن گفتم ارسی
ارسلان :خیلی خب بسته دیگه صدا اهنگ بلند کن
من :جونمی جونم عزیزی به خدا
شروع کردم جیغ جیغ کردن و دست زدن ،ارسلان هم یه چشمش به جاده بود یه چشمش به من ،ولی چرا میخواست من ندونم که نگاهم میکنه
رو به ارسلان داد زدم اخمو برقص
با چشم و ابرو نگاهم کرد ابروش به معنی نه انداخت بالا
با صدا بلند گفتم ارسلانننننننننننن
ارسلان :چراااا داد میزنی
من :گفتم برقص
ارسلان :نمیشه
من :ارسیییییییییییی
ارسلان : باشه
من هی کمرم میچرخوندم و میرقصیدم ارسلان هم خودشو میکشت یه دست میز👏 👻 👻 👻 👻 👻
ارسلان :ارام
من :جان
یه لحظه مکث کرد گفتم من هر کی صدام بزنه میگم جان
یه اخمی کرد بیا و ببین ،منم دیگه نگاهش نکردم شروع کردم خودمو تکون دادن بعدش دلم آلوچه خواست ،دستمو بردم عقب پلاستیک پفک و آلوچه رو برداشتم گذاشتم رو پام یه دونه بفک زدم خوردم اممممممممممم 😋 😋 😋 😋 😋 😋
پفک خوردمو یادم نبود به این غول بیابونی تعارف نکردم 😯 😐
رو کردم سمتش که تعارفش کنم دیدم هواسش نیست بقیشو هم خودم خوردم ،
پاستیل من عاشقشم دستمو بردم بردارمش ،ارسلان پاستیلمو برداشت
گفتم پاستیلمو بده
ارسلان :نوچ نمیدم
من : پاستیلمووووووو بده
ارسلان :یه کم گریه کن میدمت
من :موخامششششش:grimacing_face:😡
ارسلان : نمیخوام میخوام بخورمش،
من :اخه من پاشتیل دوچ دالم (با لحن بچگونه )
ارسلان :اوخی عمویی نمیدم بهت
حرسم گرفت 😬 😡 😡 😡 😡 😡 😡
جلو بازش کرد همشو گذاشت دهنش ،منم گرمم بود پنجره دادم پایین ،با این که هوا سرده بازم شیشو دادم پایین ، دستمو گذاشتم بیرون و از ته دل خندیدممممممممممم و دستمو تکون میدادم ،باد شالمو باز کرد و باد برد شالمو 😲 وااااای شالم موهام هم که یه پیچ بهش داده بودم و یه گیره شل زده بودمش،باد شالمو برد ،موهای منم باز شد ،گفتم بیخیالش سرمو بردم داخل دکمه سقف ماشین رو زدم باز شد بلند شدم ایستادم
ارسلان :بشین سرما میکشیمون هاااااا😐 😯
من :نمیخوام
دستمو باز کردم باد میزد داخل صورتم و موهام رقصان بود داخل باد ،هر ماشینی که رد میشد دستش رو گذاشت بود و هی نگاه میکردن ،برام مه
رفتم نشستم رو صندلی جلو بی بی خاتون هم یه سبد گذاشت جلو پام
بی بی خاتون :دخترم تو راه گرسنتون شد بخورین عزیزم سفر بی خطر مراقب باشین
ماشینو روند از در حیاط زد بیرون ،رو کردم سمتش
ببین ارسلان از همین الان دارم بهت میگم من حوصله اخم و تخم کردنات ندارم ،پس این اخمات وا کنه ننه جان 😅 ،الان هم این فلش بزن تا اهنگ بخون کیف کنیم
ارسلان :نخیر بشین سر جات حرف هم نزن
من :هوی ننه جان اون اخمات وا کن بعد اداشو در اوردم بشین سر جات
فلش رو زدم به ظبط یه اهنگ خارجی توپ گذاشتم صداش بردم رو ۱۰۰،،دستشو اورد کمش کنه که گفتم :کمش کنی تا خود شمال دونه دونه موهاتو میکنم
ارسلان :ریز میز تو میخوای موهای منو بکنی بشین سر جات خاله ریزه
من:ریزه بودن بهتر از گوریل النگوریل بودنه ☺ 😉
صورتش قرمز شد هیچی نگفت پاشو بیشتر رو گاز فشار داد فکر میکنه من از سرعت میترسم هه😂
رو کردم باز سمتش و گفتم تند تر برو جلو یه سوپری وایسا کار دارم ،اخمشو بیشتر کرد و جلو سوپری وایستاد
رفتم پایین که ساحل و رزیتا و پوریا اینا هم پیاده شدن اومد داخل سوپری
بلند جوری که ارسلان بشنوه گفتم هییییییییی دنیا مرد با کی میرن سیزده به در
رفتم داخل یه سوپری خیلی بزرگ بود ،رفتم یه سبد برداشتم رفتم کلی تنقلات و کامپوت آناناس و گیلاس و خیلی وسایل خریدم رفتم سمت آلوچه ها کلی هم الوچه خریدم با کاکائو رفتم تا حساب کنم کارتمو در اوردم داخل کیفم صبر کردم زنه حساب کنه چقدر میشه
زن گفت بفرماید کارت رو گرفتم جلوش گفت حساب شد ،
فکر کنم پوریا حساب کرده رفتم بیرون سوپری وسایل گذاشتم داخل ماشین ،خودم هم سوار شدم
رو کردم سمت ارسلان ،شماره پوریا بده میخوام بابت حساب کردنش ازش تشکر کنم
ارسلان :اونقدر دیگه بی غیرت نیستم بزارم دست تو جیبت کنی وقتی خودم باهاتم
من :ارسی
ارسلان بد نگاهم کرد ،گفتم تولو خدا ،اخم نتون ،
لحن بچگونمو که شنید هی میخواست بخند جلو خودشو باز میگرفت با همون لحن گفتم ارسی
ارسلان :خیلی خب بسته دیگه صدا اهنگ بلند کن
من :جونمی جونم عزیزی به خدا
شروع کردم جیغ جیغ کردن و دست زدن ،ارسلان هم یه چشمش به جاده بود یه چشمش به من ،ولی چرا میخواست من ندونم که نگاهم میکنه
رو به ارسلان داد زدم اخمو برقص
با چشم و ابرو نگاهم کرد ابروش به معنی نه انداخت بالا
با صدا بلند گفتم ارسلانننننننننننن
ارسلان :چراااا داد میزنی
من :گفتم برقص
ارسلان :نمیشه
من :ارسیییییییییییی
ارسلان : باشه
من هی کمرم میچرخوندم و میرقصیدم ارسلان هم خودشو میکشت یه دست میز👏 👻 👻 👻 👻 👻
ارسلان :ارام
من :جان
یه لحظه مکث کرد گفتم من هر کی صدام بزنه میگم جان
یه اخمی کرد بیا و ببین ،منم دیگه نگاهش نکردم شروع کردم خودمو تکون دادن بعدش دلم آلوچه خواست ،دستمو بردم عقب پلاستیک پفک و آلوچه رو برداشتم گذاشتم رو پام یه دونه بفک زدم خوردم اممممممممممم 😋 😋 😋 😋 😋 😋
پفک خوردمو یادم نبود به این غول بیابونی تعارف نکردم 😯 😐
رو کردم سمتش که تعارفش کنم دیدم هواسش نیست بقیشو هم خودم خوردم ،
پاستیل من عاشقشم دستمو بردم بردارمش ،ارسلان پاستیلمو برداشت
گفتم پاستیلمو بده
ارسلان :نوچ نمیدم
من : پاستیلمووووووو بده
ارسلان :یه کم گریه کن میدمت
من :موخامششششش:grimacing_face:😡
ارسلان : نمیخوام میخوام بخورمش،
من :اخه من پاشتیل دوچ دالم (با لحن بچگونه )
ارسلان :اوخی عمویی نمیدم بهت
حرسم گرفت 😬 😡 😡 😡 😡 😡 😡
جلو بازش کرد همشو گذاشت دهنش ،منم گرمم بود پنجره دادم پایین ،با این که هوا سرده بازم شیشو دادم پایین ، دستمو گذاشتم بیرون و از ته دل خندیدممممممممممم و دستمو تکون میدادم ،باد شالمو باز کرد و باد برد شالمو 😲 وااااای شالم موهام هم که یه پیچ بهش داده بودم و یه گیره شل زده بودمش،باد شالمو برد ،موهای منم باز شد ،گفتم بیخیالش سرمو بردم داخل دکمه سقف ماشین رو زدم باز شد بلند شدم ایستادم
ارسلان :بشین سرما میکشیمون هاااااا😐 😯
من :نمیخوام
دستمو باز کردم باد میزد داخل صورتم و موهام رقصان بود داخل باد ،هر ماشینی که رد میشد دستش رو گذاشت بود و هی نگاه میکردن ،برام مه
۱۰۱.۹k
۲۳ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.