ی شب از شدت ترس از خواب پریدم خواب خعلی بدی دیده بودم نفس
ی شب از شدت ترس از خواب پریدم خواب خعلی بدی دیده بودم نفس نفس میزدم نفسم بند اومده بود پاشدم خعلی آروم بدون اینک کسی بیدارشه رفدم آب خوردم ب خوابی ک دیده بودم فک کردم خعلی خواب بد و عجیبی بود یکم ک حالم خوب شد خعلی آروم رفدم سمت اتاقم دیدم برق اتاقم روشنه رفدم تو اتاقم دیدم مامانم نشسته داره زار زار گریه میکنه بابام ی گوشه خعلی آروم داشت گریه میکرد شنیدم ک مامانم میگف پاشو دخترم توروخدا پاشو فداتشم دیگ از این ب بعد هرچی گفدی میگم باش هرکار خواسی برات میکنم فقد ت پاشو دخترم من خعلی دوستت دارم توروخدا پاشو نگا کن منو بسه دیگ انقد خوابیدن پاشو منو نگا کن نمیتونم بدون ت زندگی کنم
منم تختو نگا کردم دیدم خودمم خوابیدم اونجا :))
گفدم مامانم ببخش ک انقد زود از پیشت رفدم ببخش شماها بدون من بهتر زندگی میکنین منم دیگ راحت شدم دیگ راحت میتونم برم :))):sparkles:💔 💔
منم تختو نگا کردم دیدم خودمم خوابیدم اونجا :))
گفدم مامانم ببخش ک انقد زود از پیشت رفدم ببخش شماها بدون من بهتر زندگی میکنین منم دیگ راحت شدم دیگ راحت میتونم برم :))):sparkles:💔 💔
۲۱.۴k
۲۳ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.