اقتصاد اسلامی؛ رویکردی اخلاقی تر از اقتصاد مدرن
اقتصاد اسلامی؛ رویکردی اخلاقیتر از اقتصاد مدرن
نمیخواهیم از شر نهادهای غربی یا اقتصاد مدرن خلاص شویم، این برگشت به قرون وسطی است. اعتقاد داریم که اقتصاد اسلامی مبلغ یک رویکرد بسیار اخلاقیتر به اقتصاد است
جناب آقای دکترعسکری، با سلام و سپاس بابت قبول این مصاحبه و وقتی که در اختیار ما نهادید؛ از آنجا که جنابعالی سابقه علمی طولانی در مباحث اقتصاد و بازارهای مالی اسلامی دارید و همچنین این مباحث در حال حاضر به بحث روز در ایران تبدیل شدهاند، از شما تقاضا میکنم ضمن معرفی خودتان و پیشینه تحصیلیتان، بفرمایید چطور شد که به اقتصاد وبه طور خاص به اقتصاد اسلامی علاقهمند شدید؟
***
وقتی نُه ساله بودم پدرم فوت کرد و ما را در انگلستان به مدرسه شبانهروزی فرستادند. من از سن نه سالگی به مدرسه شبانهروزی رفتم؛ از دبیرستانی در انگلیس فارغالتحصیل شدم اما برای ورود به دانشگاههای انگلیس به من گفته شد که باید یک سال صبر کنم چون خیلی جوان بودم؛ پس به ایالات متحده پرواز کردم و سعی کردم کالجی را از بین آنهایی که میشناختم یا حتی آنهایی که نامشان را نشنیده بودم، انتخاب کنم. دلیل اینکه اسم بعضیها را شنیده بودم این بود که آنجا یک عموزادهای داشتم که در حال گذراندن یک دوره فیزیک هستهای در امآیتی بود و به من گفت که دو دانشگاه مهندسی بهتر از سایرین هستند (چون من میخواستم یک رشته مهندسی بخوانم) امآیتی و دیگری موسسه فناوری کالیفرنیا (Caltech). در آن زمان من در موسسه فناوری کالیفرنیا پذیرفته نشدم، ولی در امآیتی قبول شدم و وارد آن شدم. عاشق این دانشگاه شدم. اوقات بسیار خوبی را گذراندم.
وقتی دانشجوی سال دوم مهندسی بودم به اتفاق یکی از همکلاسیهایم به دیدن رابرت مرتون سولو1 رفتیم دلمان میخواست با هرکسی درباره چگونگی کاربرد مهندسی شیمی و بعضی نظریههای مکانیک در اقتصاد صحبت کنیم. او خیلی مهربانانه با ما برخورد کرد. با ما حرف زد و اینجا بود که من کمی به اقتصاد علاقهمند شدم. سولو برای دو کتاب من مقدمه نوشته و همیشه ارتباطش را با من حفظ میکند.
دلیل واقعی من برای انتخاب رشته عمران این بود که پدرم سابقا یک شرکت عمرانی داشت که درواقع دومین شرکت تکنیکی بزرگ ایران در این زمینه بود. اما وقتی هجده سالم شد، هیچ چیزی نداشتم، هر چه پدرم برایم گذاشته بود به دیگران رسید. به همین دلیل، زمانی که به امآیتی رفتم از شرکت ملی نفت ایران بورسیه گرفتم. به هر حال، علاقه من به مهندسی عمران فقط به این خاطر بود که پدرم دوست داشت این کار را بکنم و من هم این کار را کرده بودم. من یک کمکهزینه تحصیلی از امآیتی برای ادامه تحصیل در مقطع دکترای مهندسی داشتم. همزمان در دانشکده تجارت (Business School) امآیتی در مقطع کارشناسی ارشد و بعد دکتری پذیرفته شدم. این شد که به آنجا رفتم؛ چون درواقع علاقه زیادی به مهندسی نداشتم (تنها به سدسازی بتونی علاقه داشتم که آن حوزه هم به کل در اختیار یک نفر بود، پس احتمال اینکه من بتوانم سدی طراحی کنم صفر بود).
بنابراین وارد دانشکده تجارت (Business School) شدم و در طول سال اول درسهایی با رابرت سولو و پل ساموئلسون2 گذراندم و از اقتصاد خوشم آمد. آخر سال رفتم نزد سولو و گفتم میخواهم به گروه اقتصاد بیایم و اقتصاد بخوانم. او از همه کارهایی که کرده بودم خبر داشت. بنابراین گفتند حتما تو را میپذیریم. او من را به دفتر پذیرش برد و گفت ایشان میخواهند به گروه ما بیایند و من هم او را به شما توصیه میکنم.
کسی که خیلی با من صمیمی بود و حکم پدر واقعی من را داشت «فرانکو مودیلیانی3» بود. با هم شروع کردیم به مقالهنویسی. فرانکو از من میخواست در همان محدوده باشم به همین دلیل در جایی همان نزدیکی تدریس کردم. بعد تصمیم گرفتم که این کار را رها کنم، چون پول کافی نداشتم و همه چیزم در ایران را از دست داده بودم. به فرانکو مشکلم را گفتم؛ او در جواب به من گفت اینجا بمان با هم کار میکنیم، همه چیز درست خواهد شد (البته من نماندم و الان حسرت میخورم، زیرا، خیلی به هم نزدیک بودیم). هر شب با او کار میکردم. گاهی دو شب در هفته تا ساعت یک و دوی صبح؛ به علاوه، امور مالی بینالملل درواقع موضوع مورد علاقه من هم بود. به هرحال این داستان شروع تحصیلات اقتصادی من بود.
اما شما درباره علاقهمندی من به اقتصاد اسلامی هم پرسیدید. اوایل دهه هفتاد میلادی مثلا سالهای 72 و 73 بود که کار من روی اقتصاد اسلامی شروع شد. به عدالت، عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی اعتقاد داشتم که یکی از مسائل مهم دنیاست. هر چیزی که خدا به بشر داده باید عادلانه در اختیار مردم این نسل و نسلهای بعدی قرار بگیرد. اما آنچه در خاورمیانه میدیدم غیر از این بود. حاکمان هر کدام کموبیش طوری رفتار میکردند
نمیخواهیم از شر نهادهای غربی یا اقتصاد مدرن خلاص شویم، این برگشت به قرون وسطی است. اعتقاد داریم که اقتصاد اسلامی مبلغ یک رویکرد بسیار اخلاقیتر به اقتصاد است
جناب آقای دکترعسکری، با سلام و سپاس بابت قبول این مصاحبه و وقتی که در اختیار ما نهادید؛ از آنجا که جنابعالی سابقه علمی طولانی در مباحث اقتصاد و بازارهای مالی اسلامی دارید و همچنین این مباحث در حال حاضر به بحث روز در ایران تبدیل شدهاند، از شما تقاضا میکنم ضمن معرفی خودتان و پیشینه تحصیلیتان، بفرمایید چطور شد که به اقتصاد وبه طور خاص به اقتصاد اسلامی علاقهمند شدید؟
***
وقتی نُه ساله بودم پدرم فوت کرد و ما را در انگلستان به مدرسه شبانهروزی فرستادند. من از سن نه سالگی به مدرسه شبانهروزی رفتم؛ از دبیرستانی در انگلیس فارغالتحصیل شدم اما برای ورود به دانشگاههای انگلیس به من گفته شد که باید یک سال صبر کنم چون خیلی جوان بودم؛ پس به ایالات متحده پرواز کردم و سعی کردم کالجی را از بین آنهایی که میشناختم یا حتی آنهایی که نامشان را نشنیده بودم، انتخاب کنم. دلیل اینکه اسم بعضیها را شنیده بودم این بود که آنجا یک عموزادهای داشتم که در حال گذراندن یک دوره فیزیک هستهای در امآیتی بود و به من گفت که دو دانشگاه مهندسی بهتر از سایرین هستند (چون من میخواستم یک رشته مهندسی بخوانم) امآیتی و دیگری موسسه فناوری کالیفرنیا (Caltech). در آن زمان من در موسسه فناوری کالیفرنیا پذیرفته نشدم، ولی در امآیتی قبول شدم و وارد آن شدم. عاشق این دانشگاه شدم. اوقات بسیار خوبی را گذراندم.
وقتی دانشجوی سال دوم مهندسی بودم به اتفاق یکی از همکلاسیهایم به دیدن رابرت مرتون سولو1 رفتیم دلمان میخواست با هرکسی درباره چگونگی کاربرد مهندسی شیمی و بعضی نظریههای مکانیک در اقتصاد صحبت کنیم. او خیلی مهربانانه با ما برخورد کرد. با ما حرف زد و اینجا بود که من کمی به اقتصاد علاقهمند شدم. سولو برای دو کتاب من مقدمه نوشته و همیشه ارتباطش را با من حفظ میکند.
دلیل واقعی من برای انتخاب رشته عمران این بود که پدرم سابقا یک شرکت عمرانی داشت که درواقع دومین شرکت تکنیکی بزرگ ایران در این زمینه بود. اما وقتی هجده سالم شد، هیچ چیزی نداشتم، هر چه پدرم برایم گذاشته بود به دیگران رسید. به همین دلیل، زمانی که به امآیتی رفتم از شرکت ملی نفت ایران بورسیه گرفتم. به هر حال، علاقه من به مهندسی عمران فقط به این خاطر بود که پدرم دوست داشت این کار را بکنم و من هم این کار را کرده بودم. من یک کمکهزینه تحصیلی از امآیتی برای ادامه تحصیل در مقطع دکترای مهندسی داشتم. همزمان در دانشکده تجارت (Business School) امآیتی در مقطع کارشناسی ارشد و بعد دکتری پذیرفته شدم. این شد که به آنجا رفتم؛ چون درواقع علاقه زیادی به مهندسی نداشتم (تنها به سدسازی بتونی علاقه داشتم که آن حوزه هم به کل در اختیار یک نفر بود، پس احتمال اینکه من بتوانم سدی طراحی کنم صفر بود).
بنابراین وارد دانشکده تجارت (Business School) شدم و در طول سال اول درسهایی با رابرت سولو و پل ساموئلسون2 گذراندم و از اقتصاد خوشم آمد. آخر سال رفتم نزد سولو و گفتم میخواهم به گروه اقتصاد بیایم و اقتصاد بخوانم. او از همه کارهایی که کرده بودم خبر داشت. بنابراین گفتند حتما تو را میپذیریم. او من را به دفتر پذیرش برد و گفت ایشان میخواهند به گروه ما بیایند و من هم او را به شما توصیه میکنم.
کسی که خیلی با من صمیمی بود و حکم پدر واقعی من را داشت «فرانکو مودیلیانی3» بود. با هم شروع کردیم به مقالهنویسی. فرانکو از من میخواست در همان محدوده باشم به همین دلیل در جایی همان نزدیکی تدریس کردم. بعد تصمیم گرفتم که این کار را رها کنم، چون پول کافی نداشتم و همه چیزم در ایران را از دست داده بودم. به فرانکو مشکلم را گفتم؛ او در جواب به من گفت اینجا بمان با هم کار میکنیم، همه چیز درست خواهد شد (البته من نماندم و الان حسرت میخورم، زیرا، خیلی به هم نزدیک بودیم). هر شب با او کار میکردم. گاهی دو شب در هفته تا ساعت یک و دوی صبح؛ به علاوه، امور مالی بینالملل درواقع موضوع مورد علاقه من هم بود. به هرحال این داستان شروع تحصیلات اقتصادی من بود.
اما شما درباره علاقهمندی من به اقتصاد اسلامی هم پرسیدید. اوایل دهه هفتاد میلادی مثلا سالهای 72 و 73 بود که کار من روی اقتصاد اسلامی شروع شد. به عدالت، عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی اعتقاد داشتم که یکی از مسائل مهم دنیاست. هر چیزی که خدا به بشر داده باید عادلانه در اختیار مردم این نسل و نسلهای بعدی قرار بگیرد. اما آنچه در خاورمیانه میدیدم غیر از این بود. حاکمان هر کدام کموبیش طوری رفتار میکردند
۴۳.۵k
۱۴ شهریور ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.