دلتنگی؛
دلتنگی؛
آخرین جادویی بود که
در اولین دیدار
بر چشمانم نشست
و اولین کلامی بود که
در آخرین ثانیه های با تو بودن
بر دستانم جاری شد.
آری
از تقدیر نه گزیری هست و نه گریزی!
"زهره طغیانی"
ஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ SARA ஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜ
شب را
به خیال لالایی های
ناخدای خیالت دوختم
اما قرار است
صبح شود
مانده ام
بادبان عشق را
به دستان که بسپارم ....
آخرین جادویی بود که
در اولین دیدار
بر چشمانم نشست
و اولین کلامی بود که
در آخرین ثانیه های با تو بودن
بر دستانم جاری شد.
آری
از تقدیر نه گزیری هست و نه گریزی!
"زهره طغیانی"
ஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜஜ SARA ஜ۩۞۩ஜஜ۩۞۩ஜ
شب را
به خیال لالایی های
ناخدای خیالت دوختم
اما قرار است
صبح شود
مانده ام
بادبان عشق را
به دستان که بسپارم ....
۵۳۴
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.