
#برشی_از_یک_کتاب :books:
یا #باهم قدم میزدیم. دست در دست. #ساکت. غرق دنیاهای #خودمان . هر کس غرق دنیاهای خود. دست در دست. #فراموش شده. این طور هست که تا حالا دوام آورده ام. و امروز عصر هم انگار باز #نتیجه می دهد.. در #آغوشم هستم.. من خود را در آغوش گرفته ام. نه چندان با #لطافت ؛ اما! #وفادار ! وفادار! حالا بخواب.. گویی زیر آن چراغ قدیمی؛ به هم ریخته؛ خسته و کوفته؛ از این همه #حرف زدن این همه #شنیدن این همه #مشقت این همه #بازی .. #ساموئل_بکت از کتاب : متن هایی برای هیچ
دانلود نرمافزار اندروید ویسگون دانلود از بازار
