ادامه وانشات روز بیلبورد
ادامه وانشات روز بیلبورد
بعد از ویلایو با پسرا نشستیم و حرف زدیم پسرا خیلی ذوق داشتن و خوشحال بودن واقعا زندگیم با ازدواج یا کوکی و دیدن این شیش پسر تغییر کرده بود توی همین فکر ها بودم که کوکی دستم رو گرفت و گفت حواست کجاست؟
بیا بریم توی اتاقمون خلاصه رسیدیم به اتاق خودمون که یه تخت دونفره بزرگ با یه ویو عالی بود از شدت خستگی من خودمو روی تخت پرت کردم که جونگ کوک گفت عزیزم لباس هات رو عوض کن اذیت میشی گفتم حوصله ندارم کوکی ولم کن که خودش یکی از تیشرت های مشکیش رو برداشت و به طرفم اومد لباسم رو در آورد و تیشرت خودش رو تنم کرد بعد گیره های موم رو باز کرد که موهام مثل یه آبشار ریختن پایین
بعد اومد بغلم کرد و کنارم روی تخت خوابید
+کوکی مرسی از اینکه همیشه هستی
_خواهش میکنم قشنگم راستی امروز خیلی خوشگل شده بودی خیلی خودم رو کنترل کردم که نخورمت
از این حرفش گونه هام سرخ شد و کلی خجالت کشیدم بعد گفتم کوکی اجرای امشبت عالی بود همه محو تماشای تو شده بودن امشب واقعا معرکه شده بودی بهت افتخار میکنم عزیزم
بعد خیلی کوتاه لبش رو بوسیدم و بعد کنار هم تا صبح خوابیدیم
بعد از ویلایو با پسرا نشستیم و حرف زدیم پسرا خیلی ذوق داشتن و خوشحال بودن واقعا زندگیم با ازدواج یا کوکی و دیدن این شیش پسر تغییر کرده بود توی همین فکر ها بودم که کوکی دستم رو گرفت و گفت حواست کجاست؟
بیا بریم توی اتاقمون خلاصه رسیدیم به اتاق خودمون که یه تخت دونفره بزرگ با یه ویو عالی بود از شدت خستگی من خودمو روی تخت پرت کردم که جونگ کوک گفت عزیزم لباس هات رو عوض کن اذیت میشی گفتم حوصله ندارم کوکی ولم کن که خودش یکی از تیشرت های مشکیش رو برداشت و به طرفم اومد لباسم رو در آورد و تیشرت خودش رو تنم کرد بعد گیره های موم رو باز کرد که موهام مثل یه آبشار ریختن پایین
بعد اومد بغلم کرد و کنارم روی تخت خوابید
+کوکی مرسی از اینکه همیشه هستی
_خواهش میکنم قشنگم راستی امروز خیلی خوشگل شده بودی خیلی خودم رو کنترل کردم که نخورمت
از این حرفش گونه هام سرخ شد و کلی خجالت کشیدم بعد گفتم کوکی اجرای امشبت عالی بود همه محو تماشای تو شده بودن امشب واقعا معرکه شده بودی بهت افتخار میکنم عزیزم
بعد خیلی کوتاه لبش رو بوسیدم و بعد کنار هم تا صبح خوابیدیم
۲۱.۵k
۰۴ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.