تاریخ کوتاه ایران و جهان-455 چرائی (دلیل) ناسازگاری «ابراهیم» با سومریان "ایرانی تبار" مزدایسنائی
تاریخ کوتاه ایران و جهان-455
______________________________________
چرائی (دلیل) ناسازگاری (اختلاف) «ابراهیم» با «سومریان "ایرانی تبار" مزدایسنائی» ، به سرنام (به عنوان) پیشگفتار سوم بر چرائی گسترش مسیحیت در «امپراتوری روم»
________________________________________________________________________
چرائی (دلیل) پدید آمدن درگیری «ابراهیم» با «سومریان "ایرانی تبار" مزدایسنائی» ، آن بود که ابراهیم ، خدا را همانجور می دید که امروزه پیروان دین های ابراهیمی (یهودیت ، مسیحیت ، و اسلام) می بینند . خدا از دیدگاه پیروان دین های ابراهیمی ، همچون یک برده دار بزرگ است که گاهی خشم می گیرد و هنگامی دیگر مهربانی می کند ؛ گاهی کیفر می دهد و هنگامی دیگر می بخشد ؛ و همانجور که «برده ها» میتوانند از برده دار (ارباب) خود چیزی را بخواهند ، پیروان هریک از دین های ابراهیمی نیز میتوانند چیزی را از خدا بخواهند.
ولی «خدا» ، برای «ایرانی تباران» ، که مزدا یسنائی {زرتشتی} هستند ، مینوئی (معنائی) دیگر دارد . یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} ، بر این باور است که : نباید خدا را "انسان مانند" بدانیم ، و رفتارها و صفت های انسانی را به او ببندیم (نسبت دهیم) . "خدا" از دیدگاه "مزدا یسنائیان" {زرتشتیان} ، گرایش خودکار سرشت (طبیعت) به برپاسازی "ترازش" (تعادل) در خودش (طبیعت) است . از دیدگاه "مزدا یسنائیان" {زرتشتیان} ، هنگامیکه ترازش (تعادل) در بخشی از سرشت (طبیعت) ، برای «گاهبازه ای (مدتی) کوتاه» ، برهم می خورد ؛ این گرایش ، خود بخود بکار می افتد ، و ترازش (تعادل) را دوباره در آن بخش از سرشت (طبیعت) برپا می کند . این گرایش ، یک چم (قانون) سرشتی (طبیعی) است که از آغاز جهان تا به امروز ، بر جهان سرشتی (طبیعی) فرمانروائی کرده است ؛ و همین گرایش سرشت بوده است که پدید آورندهء گسترش و فرگشت (تکامل) سرشت (طبیعت) شده است.
از دیدگاه یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} ، "بایدی کار" (وظیفهء) انسان ، آنست که خود را با این گرایش پایه ای سرشت (طبیعت) ، هماهنگ سازد ، و در راه ترازش (تعادل) ، که همان دادگری (عدل گستری) و "ترازش گرائی" (تعادل گرائی) است ، گام بردارد . ولی «پیش نیاز» (لازمهء) دادگری (عدل گستری) و "ترازش گرائی" (تعادل گرائی) ، شناخت "داد" (عدل) و "ترازش" (تعادل) است.
امروزه مزدا یسنائیان {زرتشتیان} ، بر این باورند که بدست آمدن شناخت دربارهء داد و ترازش ، با پژوهش کردن در زمینهء دانش های سرشتی (علوم طبیعی) همچون زیست شناسی ، اکولوژی و ... و دانشهای همایه ای (اجتماعی) همچون "تاریخ" ، "پیش از تاریخ" ، "سودآورش" (اقتصاد) ، "راهبردشناسی" (علوم سیاسی) و ... بدست خواهد آمد . پایابراین (بنابراین) مزدایسنائیان امروزی به دانشگرائی گرایش فراوانی دارند ؛ و بر این باورند که همهء تصمیم گیری ها ، چه شخصی و چه کشوری ، باید بر پایهء دانش انجام گیرند.
پایابراین (بنابراین) ، شدنی (ممکن) نیست که از یک "مزدا یسنائی" {زرتشتی} بشنوید که بگوید : "خدایا به من کمک کن" ، یا "خدایا به من تندرستی بده" ؛ چون از دیدگاه یک "مزدا یسنائی" ، "خدا" به کسی کمک نمی کند ، بلکه این انسان ها هستند که با هماهنگ کردن خود با "مزدا" یا "خدا" ، هم به خود ، هم به دیگران ، و هم به سرشت (طبیعت) یاری می رسانند . مینوئی (معنائی) که "مزدا یسنائیان" برای "خدا" بدست داده اند (ارائه داده اند) ، امروزه پایهء "انسانگرائی" (اومانیسم) {4}{5} نیز شده است.
در میان انسانها می توان انسانهای برونانه (واقعا) "مزدا پرست" یا همان انسانهای برونانه (واقعا) "دادگر" (عادل) و "ترازشگرا" (تعادل گرا) را یافت که در راستای گسترش دادن "داد" (عدل) و "ترازش" (تعادل) در همایه های (جوامع) انسانی می کوشند.
در این میان میتوان گفت که "اهریمن" ، فز {زبر "ف"}(جمع) همهء آدم های نادادگر و ستمگر و نا ترازشگرا در هر گاهبرش (مقطع زمانی) است . در پایان باید بگویم که اگر "مزدا" پدیده ای سرتاسر (تماما) سرشتی (طبیعی) است ، "اهریمن" پدیده ای سرتاسر انسانی است ؛ چون در سرشت (طبیعت) ، «نادادگری» ، «ستم» ، و «ناترازش» (عدم تعادل) را نمی توان یافت.
______________________________________
چرائی (دلیل) ناسازگاری (اختلاف) «ابراهیم» با «سومریان "ایرانی تبار" مزدایسنائی» ، به سرنام (به عنوان) پیشگفتار سوم بر چرائی گسترش مسیحیت در «امپراتوری روم»
________________________________________________________________________
چرائی (دلیل) پدید آمدن درگیری «ابراهیم» با «سومریان "ایرانی تبار" مزدایسنائی» ، آن بود که ابراهیم ، خدا را همانجور می دید که امروزه پیروان دین های ابراهیمی (یهودیت ، مسیحیت ، و اسلام) می بینند . خدا از دیدگاه پیروان دین های ابراهیمی ، همچون یک برده دار بزرگ است که گاهی خشم می گیرد و هنگامی دیگر مهربانی می کند ؛ گاهی کیفر می دهد و هنگامی دیگر می بخشد ؛ و همانجور که «برده ها» میتوانند از برده دار (ارباب) خود چیزی را بخواهند ، پیروان هریک از دین های ابراهیمی نیز میتوانند چیزی را از خدا بخواهند.
ولی «خدا» ، برای «ایرانی تباران» ، که مزدا یسنائی {زرتشتی} هستند ، مینوئی (معنائی) دیگر دارد . یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} ، بر این باور است که : نباید خدا را "انسان مانند" بدانیم ، و رفتارها و صفت های انسانی را به او ببندیم (نسبت دهیم) . "خدا" از دیدگاه "مزدا یسنائیان" {زرتشتیان} ، گرایش خودکار سرشت (طبیعت) به برپاسازی "ترازش" (تعادل) در خودش (طبیعت) است . از دیدگاه "مزدا یسنائیان" {زرتشتیان} ، هنگامیکه ترازش (تعادل) در بخشی از سرشت (طبیعت) ، برای «گاهبازه ای (مدتی) کوتاه» ، برهم می خورد ؛ این گرایش ، خود بخود بکار می افتد ، و ترازش (تعادل) را دوباره در آن بخش از سرشت (طبیعت) برپا می کند . این گرایش ، یک چم (قانون) سرشتی (طبیعی) است که از آغاز جهان تا به امروز ، بر جهان سرشتی (طبیعی) فرمانروائی کرده است ؛ و همین گرایش سرشت بوده است که پدید آورندهء گسترش و فرگشت (تکامل) سرشت (طبیعت) شده است.
از دیدگاه یک «مزدا یسنائی» {زرتشتی} ، "بایدی کار" (وظیفهء) انسان ، آنست که خود را با این گرایش پایه ای سرشت (طبیعت) ، هماهنگ سازد ، و در راه ترازش (تعادل) ، که همان دادگری (عدل گستری) و "ترازش گرائی" (تعادل گرائی) است ، گام بردارد . ولی «پیش نیاز» (لازمهء) دادگری (عدل گستری) و "ترازش گرائی" (تعادل گرائی) ، شناخت "داد" (عدل) و "ترازش" (تعادل) است.
امروزه مزدا یسنائیان {زرتشتیان} ، بر این باورند که بدست آمدن شناخت دربارهء داد و ترازش ، با پژوهش کردن در زمینهء دانش های سرشتی (علوم طبیعی) همچون زیست شناسی ، اکولوژی و ... و دانشهای همایه ای (اجتماعی) همچون "تاریخ" ، "پیش از تاریخ" ، "سودآورش" (اقتصاد) ، "راهبردشناسی" (علوم سیاسی) و ... بدست خواهد آمد . پایابراین (بنابراین) مزدایسنائیان امروزی به دانشگرائی گرایش فراوانی دارند ؛ و بر این باورند که همهء تصمیم گیری ها ، چه شخصی و چه کشوری ، باید بر پایهء دانش انجام گیرند.
پایابراین (بنابراین) ، شدنی (ممکن) نیست که از یک "مزدا یسنائی" {زرتشتی} بشنوید که بگوید : "خدایا به من کمک کن" ، یا "خدایا به من تندرستی بده" ؛ چون از دیدگاه یک "مزدا یسنائی" ، "خدا" به کسی کمک نمی کند ، بلکه این انسان ها هستند که با هماهنگ کردن خود با "مزدا" یا "خدا" ، هم به خود ، هم به دیگران ، و هم به سرشت (طبیعت) یاری می رسانند . مینوئی (معنائی) که "مزدا یسنائیان" برای "خدا" بدست داده اند (ارائه داده اند) ، امروزه پایهء "انسانگرائی" (اومانیسم) {4}{5} نیز شده است.
در میان انسانها می توان انسانهای برونانه (واقعا) "مزدا پرست" یا همان انسانهای برونانه (واقعا) "دادگر" (عادل) و "ترازشگرا" (تعادل گرا) را یافت که در راستای گسترش دادن "داد" (عدل) و "ترازش" (تعادل) در همایه های (جوامع) انسانی می کوشند.
در این میان میتوان گفت که "اهریمن" ، فز {زبر "ف"}(جمع) همهء آدم های نادادگر و ستمگر و نا ترازشگرا در هر گاهبرش (مقطع زمانی) است . در پایان باید بگویم که اگر "مزدا" پدیده ای سرتاسر (تماما) سرشتی (طبیعی) است ، "اهریمن" پدیده ای سرتاسر انسانی است ؛ چون در سرشت (طبیعت) ، «نادادگری» ، «ستم» ، و «ناترازش» (عدم تعادل) را نمی توان یافت.
۶.۸k
۰۲ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.