*گل یخ*
*گل یخ*
*محمد*
- محمد چیکار می کنی ...من چه بدی کردم ...محمد
با لذت می بوسیدم ساکت شدم چشاش خمار بود اروم گفت : باور نکن فرشته اگه من این کارو نکنم اونا...
بوسیدمش اخم کرد وگفت: نه...منو پس بزن
- محمد ...
به بازوم فشار آورد از درد جیغ زدم ولی جدی جدی حال محمد انگار خراب بود
با صدای در محمد ازم فاصله گرفت
- شراره بزار بمونه اگه بهش دست زدن
- نمی زنن خیالت راحت
یکی از مردا اومد طرفم محمدرو نگاه کردم سرشو تکون دادنمی دونستم چی رو می خواست صابت کنه منو اوردن بیرون وانداختن اتاق بغلی نکنه محمد می خواست با اون زنه ...نه ..نه ..اصلا به من چه محمد چیکارمه ...ولی چرا داشتم می مردم اینجا وپر پر می زدم
نشستم وگریه می کردم محمد چطور می تونست یاد بوسه هاش میفتادم بیشتر گریه می کردم
با صدای در برگشتم یه پسر جووون اومد داخل نگاش کردم لبخند زد وگفت: پس شراره راست گفته سوپرایزش خوشگله
- تو کی هستی
اومد طرفم لبخند رو لباش بود ابروهاش بالا انداخت وگفت: خوش اندامم هستی
جیغ زدم محکم زد تو صورتم افتادم سرم گیج می رفت
- خودت خواستی خوشگله
داشت چیکار می کرد نمی تونستم تکون بخورم گیج بودم واشک می ریختم کشیدم تو بغل خودش چشامو باز کردم سرم رو سینه اش بود وموهام ناز می کرد بعدم لباسشو تنم کرد
با صدای فریادش فهمیدم محمده پس اون پسره کجا رفت کنارم افتاده بود لباسمو بست وگفت : تو رو خدا یه چیزی بگو فرشته ...فرشته
صورتم خیس اشک شد چشام باز کردم
- محمد
- جان محمد ...تو رو خدا حرف بزن ...
فریاد می زد چشام سنگین شد واز حال رفتم
چشام رو باز کردم بالای سرم نشسته بود برگشت نگام کرد
- مح..مد
- خوبی
- کجام
- بیمارستان اروم باش دکتر رو صدا بزنم
محمد رفت وبا دکتر برگشت
معاینه ام کرد وگفت : خدا رو شکر حالتون بهتره
محمد رو نگاه کردم وگفتم : دخترم
- خوبه خونست نباید تو رو اینجوری ببینه
- چی شداونا...اون خونه
دکترمعاینه ام کرد وبعدم رو به محمد گفت : فردا مرخصه
- ممنون دکتر
محمد با دکتر تا دم در اتاق رفت بعد برگشت وگفت : گرفتنشون
گریه کردم سرشو انداخت پایین وگفت : تقصیر منه اگه ...اگه بلایی سرت میومد خودمو می کشتم
برگشت نگام کرد وگفت: منو ببخش فرشته
- تو ...تو با اون دختره
- گفتم که به موقع رسیدن فکر می کنی من با اون دختره ....
رومو برگردوندم رفت بیرون اگه آرمین نمی رسید چه بلایی می خواست سرمون بیاد
*محمد*
- محمد چیکار می کنی ...من چه بدی کردم ...محمد
با لذت می بوسیدم ساکت شدم چشاش خمار بود اروم گفت : باور نکن فرشته اگه من این کارو نکنم اونا...
بوسیدمش اخم کرد وگفت: نه...منو پس بزن
- محمد ...
به بازوم فشار آورد از درد جیغ زدم ولی جدی جدی حال محمد انگار خراب بود
با صدای در محمد ازم فاصله گرفت
- شراره بزار بمونه اگه بهش دست زدن
- نمی زنن خیالت راحت
یکی از مردا اومد طرفم محمدرو نگاه کردم سرشو تکون دادنمی دونستم چی رو می خواست صابت کنه منو اوردن بیرون وانداختن اتاق بغلی نکنه محمد می خواست با اون زنه ...نه ..نه ..اصلا به من چه محمد چیکارمه ...ولی چرا داشتم می مردم اینجا وپر پر می زدم
نشستم وگریه می کردم محمد چطور می تونست یاد بوسه هاش میفتادم بیشتر گریه می کردم
با صدای در برگشتم یه پسر جووون اومد داخل نگاش کردم لبخند زد وگفت: پس شراره راست گفته سوپرایزش خوشگله
- تو کی هستی
اومد طرفم لبخند رو لباش بود ابروهاش بالا انداخت وگفت: خوش اندامم هستی
جیغ زدم محکم زد تو صورتم افتادم سرم گیج می رفت
- خودت خواستی خوشگله
داشت چیکار می کرد نمی تونستم تکون بخورم گیج بودم واشک می ریختم کشیدم تو بغل خودش چشامو باز کردم سرم رو سینه اش بود وموهام ناز می کرد بعدم لباسشو تنم کرد
با صدای فریادش فهمیدم محمده پس اون پسره کجا رفت کنارم افتاده بود لباسمو بست وگفت : تو رو خدا یه چیزی بگو فرشته ...فرشته
صورتم خیس اشک شد چشام باز کردم
- محمد
- جان محمد ...تو رو خدا حرف بزن ...
فریاد می زد چشام سنگین شد واز حال رفتم
چشام رو باز کردم بالای سرم نشسته بود برگشت نگام کرد
- مح..مد
- خوبی
- کجام
- بیمارستان اروم باش دکتر رو صدا بزنم
محمد رفت وبا دکتر برگشت
معاینه ام کرد وگفت : خدا رو شکر حالتون بهتره
محمد رو نگاه کردم وگفتم : دخترم
- خوبه خونست نباید تو رو اینجوری ببینه
- چی شداونا...اون خونه
دکترمعاینه ام کرد وبعدم رو به محمد گفت : فردا مرخصه
- ممنون دکتر
محمد با دکتر تا دم در اتاق رفت بعد برگشت وگفت : گرفتنشون
گریه کردم سرشو انداخت پایین وگفت : تقصیر منه اگه ...اگه بلایی سرت میومد خودمو می کشتم
برگشت نگام کرد وگفت: منو ببخش فرشته
- تو ...تو با اون دختره
- گفتم که به موقع رسیدن فکر می کنی من با اون دختره ....
رومو برگردوندم رفت بیرون اگه آرمین نمی رسید چه بلایی می خواست سرمون بیاد
۳۹.۳k
۰۳ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.