به دور دست ها امید بسته ام
به دور دست ها امید بسته ام
به تیرهای زندگی، ریسه های روشنی از عاشقانه ی سپید بسته ام
ولی
در آسمان فکرهای باز
برای پر گشودن خیال من مجال نیست
هنوز روی شاخه،غیر سیب های کال نیست
سکوت می زند صدا مرا به سوی خود
نگاه می کنم
تو را شبیه خاطره نشانده ام میان قاب ماه
و مثل سایه ی شکسته ای
نشسته ام میان راه
روی صفحه ی سپید فکر
واژه ها قطار می شوند
روزها ، یکی یکی پشت شیشه ی نگاه
تار میشوند
و فکرهای من
غبار...
به تیرهای زندگی، ریسه های روشنی از عاشقانه ی سپید بسته ام
ولی
در آسمان فکرهای باز
برای پر گشودن خیال من مجال نیست
هنوز روی شاخه،غیر سیب های کال نیست
سکوت می زند صدا مرا به سوی خود
نگاه می کنم
تو را شبیه خاطره نشانده ام میان قاب ماه
و مثل سایه ی شکسته ای
نشسته ام میان راه
روی صفحه ی سپید فکر
واژه ها قطار می شوند
روزها ، یکی یکی پشت شیشه ی نگاه
تار میشوند
و فکرهای من
غبار...
۵.۰k
۲۰ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.