*راز دل*
*راز دل*
ماه وش :
سارا وسایلمو تو اتاقم گذاشت وداشت می چیدشون
- سرا کی بهت گفته که اینا رو بیاری ؟
سارا : آقا کیهان
با صدای در برگشتم مارال خانم بود به سارا اشاره کرد تا رفت نشست رو مبل ونگام کرد
مارال : کیهان چش بود ؟!
ساکت شدم
مارال : آرامش کیهان تنها دلیل زندگیمه دیدی حالش چطور بود دیدی؟!
- کیهان خیلی حساسه
مارال : به نکته خوبی اشاره کردی کیهان حساسه خیلی هم حساس مخصوصا کسی رو که خیلی دوست داره چی گفتی چیکار کردی که انقدر دلخوره
- من ...یه حرفی زدم ناراحت شد فکر کنم این موضوع بین خودمون باشه
مارال اومد وکنارم نشست ودستامو گرفت وگفت : ببین ماه وش من فانی رو خیلی دوست داشتم براش چیزی کم نزاشتیم انقدر خواستیمش این شد می فهمی چی میگم انقدر برام عزیزبود ولی فهمیدم به کیهان خیانت کرده کلا قیدشو زدم الانم اگه با رابطه اتون یکم مشکل دارم نمی خوام اتفاقی بیفته
- چه اتفاقی
مارال : چون تو شبیه نازنین هستی کیهان ازتو خوشش میاد بهش فکر کردی این آتیش زود فروکش می کنه
- اون همچین فکری نمی کنه
مارال : می خوای بهت ثابت کنم
با تردید گفتم : اره
مارال بلند شد لباسهامو نگاه کرد وگفت : این خوبه اینو بپوش برو تو اتاقش هر اتفاقی افتاد بگو فراموش کنه بهش نزدیک شو مطمئنم قصدش فقط یه بار با تو بودنه
داشتم منفجر می شدم این مارال خانمم اجب ماری بود چی فکر کرده که کیهان منو بخاطر ...عصبی بودم نمی تونستم تصمیم بگیرم
مارال : چی شد
- اگه نشد چی
مارال : می دونم کیهان فقط تو رو برای نیازهاش می خواد سرد شد کنارت می زاره
- اگه اینجور بود پس چرا عقدم کرد
مارال : گرم بود
لبخندی زد ورفت بلند شدم رفتم حمام اومدم بیرون موهامو خشک کردم لباس آبی که می گفت رو پوشیدم یکم ارایش کردم شبیه فانی شده بودم با اون تیپ های جلفش سعی کردم اروم باشم ورفتم تو اتاق کیهان اروم در رو باز کردم رو تخت دراز کشیده بود وداشت تو گوشیش رو نگاه می کرد اصلا متوجه ورودم نشد
- بهتری ؟
سرشو بلند کرد نگام کرد دوباره سرشو با گوشی مشغول کرد
- کیهان
کیهان : هوووم
- مردا قهر نمی کنن که
کیهان : خوبم تو هم دکتر نیستی
- بد اخلاق
ماه وش :
سارا وسایلمو تو اتاقم گذاشت وداشت می چیدشون
- سرا کی بهت گفته که اینا رو بیاری ؟
سارا : آقا کیهان
با صدای در برگشتم مارال خانم بود به سارا اشاره کرد تا رفت نشست رو مبل ونگام کرد
مارال : کیهان چش بود ؟!
ساکت شدم
مارال : آرامش کیهان تنها دلیل زندگیمه دیدی حالش چطور بود دیدی؟!
- کیهان خیلی حساسه
مارال : به نکته خوبی اشاره کردی کیهان حساسه خیلی هم حساس مخصوصا کسی رو که خیلی دوست داره چی گفتی چیکار کردی که انقدر دلخوره
- من ...یه حرفی زدم ناراحت شد فکر کنم این موضوع بین خودمون باشه
مارال اومد وکنارم نشست ودستامو گرفت وگفت : ببین ماه وش من فانی رو خیلی دوست داشتم براش چیزی کم نزاشتیم انقدر خواستیمش این شد می فهمی چی میگم انقدر برام عزیزبود ولی فهمیدم به کیهان خیانت کرده کلا قیدشو زدم الانم اگه با رابطه اتون یکم مشکل دارم نمی خوام اتفاقی بیفته
- چه اتفاقی
مارال : چون تو شبیه نازنین هستی کیهان ازتو خوشش میاد بهش فکر کردی این آتیش زود فروکش می کنه
- اون همچین فکری نمی کنه
مارال : می خوای بهت ثابت کنم
با تردید گفتم : اره
مارال بلند شد لباسهامو نگاه کرد وگفت : این خوبه اینو بپوش برو تو اتاقش هر اتفاقی افتاد بگو فراموش کنه بهش نزدیک شو مطمئنم قصدش فقط یه بار با تو بودنه
داشتم منفجر می شدم این مارال خانمم اجب ماری بود چی فکر کرده که کیهان منو بخاطر ...عصبی بودم نمی تونستم تصمیم بگیرم
مارال : چی شد
- اگه نشد چی
مارال : می دونم کیهان فقط تو رو برای نیازهاش می خواد سرد شد کنارت می زاره
- اگه اینجور بود پس چرا عقدم کرد
مارال : گرم بود
لبخندی زد ورفت بلند شدم رفتم حمام اومدم بیرون موهامو خشک کردم لباس آبی که می گفت رو پوشیدم یکم ارایش کردم شبیه فانی شده بودم با اون تیپ های جلفش سعی کردم اروم باشم ورفتم تو اتاق کیهان اروم در رو باز کردم رو تخت دراز کشیده بود وداشت تو گوشیش رو نگاه می کرد اصلا متوجه ورودم نشد
- بهتری ؟
سرشو بلند کرد نگام کرد دوباره سرشو با گوشی مشغول کرد
- کیهان
کیهان : هوووم
- مردا قهر نمی کنن که
کیهان : خوبم تو هم دکتر نیستی
- بد اخلاق
۱۳.۲k
۲۳ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.