*راز دل*
*راز دل*
کیهان:
گوشی تو دستم بود صفحه اش خاموش شده بود ولی تموم حواسم پیش ماه وش بود می خواستم نگاش کنم غرورم اجازه نمی داد با حرص گفتم : جایی میری
ماه وش : نه
- خوب
ماه وش : تو ...گفتی وسایلمو بیارن
- اره
سرش پایین بود وداشت لباسشو می کشید پایین خندم گرفته بود می دونستم کار خودش نیست می دونستم کار مامانه ولی چی تو سرشون بود وچه فکری کردن وچه نقشه ای کشیدن خدا می دونست
- کارتو بگو وبرو
ماه وش : کاری نداشتم خواستم حالتو بپرسم
گوشی رو گذاشتم رو میز واز تخت اومدم پایین چند قدم رفت عقب تلویزیون رو زدم وشبکه عوض کردم کارتون تام جری بود عاشقش بودم
ماه وش : بیرونم می کنی
- فکر کنم حرف دیشبت خیلی سنگین بود
ماه وش : ببخشید
می دونستم مغروره با این حال چیزی نگفتم اومد نزدیکم وگفت : کیهان ...
- چیه ؟!
ماه وش : گفتم ببخشید معذرت میخوام
- بخشیدمت ولی فراموش نمی کنم
ماه وش : کینه ای هم هستی
تنها چیزی که نبودم
دیدم یهو اومد رو پاهام نشست وخم شد لبمو بوسید ورفت عقب
ابروهام پرید بالا لبخند زد ولی می دونستم حسابی ترسیده وخجالت می کشه دستاش می لرزید اخرش که چی کشیدمش تو بغلم وانقدر بوسیدمش تا آروم شدم اما اون نه
- ماه وش مامان گفته بیای اینجا
ماه وش : نه جبران دیشب
- منم خنگم باور کردم
خندید
- ولی اینجوری عالی میشی
ماه وش : خوبه یا بد
- خوب
داشت لباسمو باز می کرد متعجب نگاش کردم دستاشو گرفتم وگفتم : چیکار می کنی
ماه وش : هیچی
اخم کردم وگفتم : نمی خوای چیزی بگی
ماه وش : چی مثلا
- مثلا این لباس این رفتار
تو چشام نگاه کرد وگفت : خوب من چی از اونا کمتر دارم
متعجب نگاش کردم وگفتم : منظورت چیه
ماه وش دستامو کنار زد وگفت : منظورم معلوم نیست
- نکن ماه وش ...پاشو برو اتاقت
ماه وش : نمیرم
- ماه وش
پیرهنمو کنار زدوخم شد بوسیدم وقتی خودش می خواست چرا نه همراهیش کردم
کیهان:
گوشی تو دستم بود صفحه اش خاموش شده بود ولی تموم حواسم پیش ماه وش بود می خواستم نگاش کنم غرورم اجازه نمی داد با حرص گفتم : جایی میری
ماه وش : نه
- خوب
ماه وش : تو ...گفتی وسایلمو بیارن
- اره
سرش پایین بود وداشت لباسشو می کشید پایین خندم گرفته بود می دونستم کار خودش نیست می دونستم کار مامانه ولی چی تو سرشون بود وچه فکری کردن وچه نقشه ای کشیدن خدا می دونست
- کارتو بگو وبرو
ماه وش : کاری نداشتم خواستم حالتو بپرسم
گوشی رو گذاشتم رو میز واز تخت اومدم پایین چند قدم رفت عقب تلویزیون رو زدم وشبکه عوض کردم کارتون تام جری بود عاشقش بودم
ماه وش : بیرونم می کنی
- فکر کنم حرف دیشبت خیلی سنگین بود
ماه وش : ببخشید
می دونستم مغروره با این حال چیزی نگفتم اومد نزدیکم وگفت : کیهان ...
- چیه ؟!
ماه وش : گفتم ببخشید معذرت میخوام
- بخشیدمت ولی فراموش نمی کنم
ماه وش : کینه ای هم هستی
تنها چیزی که نبودم
دیدم یهو اومد رو پاهام نشست وخم شد لبمو بوسید ورفت عقب
ابروهام پرید بالا لبخند زد ولی می دونستم حسابی ترسیده وخجالت می کشه دستاش می لرزید اخرش که چی کشیدمش تو بغلم وانقدر بوسیدمش تا آروم شدم اما اون نه
- ماه وش مامان گفته بیای اینجا
ماه وش : نه جبران دیشب
- منم خنگم باور کردم
خندید
- ولی اینجوری عالی میشی
ماه وش : خوبه یا بد
- خوب
داشت لباسمو باز می کرد متعجب نگاش کردم دستاشو گرفتم وگفتم : چیکار می کنی
ماه وش : هیچی
اخم کردم وگفتم : نمی خوای چیزی بگی
ماه وش : چی مثلا
- مثلا این لباس این رفتار
تو چشام نگاه کرد وگفت : خوب من چی از اونا کمتر دارم
متعجب نگاش کردم وگفتم : منظورت چیه
ماه وش دستامو کنار زد وگفت : منظورم معلوم نیست
- نکن ماه وش ...پاشو برو اتاقت
ماه وش : نمیرم
- ماه وش
پیرهنمو کنار زدوخم شد بوسیدم وقتی خودش می خواست چرا نه همراهیش کردم
۱۸.۲k
۲۳ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.