رسید نوبت تنهایی، خدا بخیر کند غم را
رسید نوبت تنهایی، خدا بخیر کند غم را
دلی که زخمی عشقت بود، نخواست منت مرهم را
.
شفا...شفاعت جاری شد، در آب وآتش وخاک وباد
فرشته ای که نداند کو؟! حکایت تو و مریم را
.
هزار بار دگر هم "عشق"، بگوید آنچه نباید کرد
نگفته است و نخواهد گفت ، تمام قصه ی آدم را
.
لبان تشنه...بیابانت، به شوق لحظه ی بارانت
رسیده است به دامانت، بگیر هر چه که دارم را
.
چقدر منتظر مرگم، چقدر خوب نمی فهمی
تپیدن دل تنگی را ، که دیده مردن کم کم را...
.
دل شکسته چه می خواهی، غم نهفته چه می جویی
الا تو خالق تنهایی، رها کن این همه ماتم را
.
نوید اول عالم تو، صفیر آخر عالم تو
بیا که خسته ی عالم"ما"، بخواه آخر عالم را
.
دلی که زخمی عشقت بود، نخواست منت مرهم را
.
شفا...شفاعت جاری شد، در آب وآتش وخاک وباد
فرشته ای که نداند کو؟! حکایت تو و مریم را
.
هزار بار دگر هم "عشق"، بگوید آنچه نباید کرد
نگفته است و نخواهد گفت ، تمام قصه ی آدم را
.
لبان تشنه...بیابانت، به شوق لحظه ی بارانت
رسیده است به دامانت، بگیر هر چه که دارم را
.
چقدر منتظر مرگم، چقدر خوب نمی فهمی
تپیدن دل تنگی را ، که دیده مردن کم کم را...
.
دل شکسته چه می خواهی، غم نهفته چه می جویی
الا تو خالق تنهایی، رها کن این همه ماتم را
.
نوید اول عالم تو، صفیر آخر عالم تو
بیا که خسته ی عالم"ما"، بخواه آخر عالم را
.
۱.۱k
۲۵ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.