*راز دل*
*راز دل*
ماه وش:
کنار نسترن نشسته بودم ولی دیگه داشت حالم بد می شد کیهان داشت با پسرا حرف می زد چرا اونا نمی ترسیدن و اماده شنا شدن
- کیهان مگه دیونه شدی
کیهان : عزیزم تو چرا انقدر می ترسی
بهش اخم کردم خندید
نسترن : تو نمیای شنا
متحیر گفتم : نه مگه دیونم می ترسم
خندید وگفت : پس مواظب نی نی باش من برم شنا
اون که رفت رفتم کنار نی نی کوچلو
- تو نمیای
با اخم نگاش کردم خندید ورفت لبخند زدم ورفتنشو نگاه کردم نی نی خواب بود سایه بون رو روی صورتش تنظیم کردم ورفتم اونا رو نگاه می کردم که داشتن آب تنی می کردن با لبخند نگاشون کردم کیهان با دیدنم لبخند زد بهش اخم کردم خندید
- شما خسته نشدید
نسترن : خسته بشیم میایم بالا
کیهان : بیا من هوات رو دارم
- نچ می ترسم دریاست دیگه
رفتم کنار نی نی
- دختر بد
سرمو بلند کردم نگاش کردم خم شد گونه ام رو بوسید وگفت : بیا دیگه
- نه کیهان می ترسم
کیهان: حتا کنار من ؟!
- اینجوری داری نرمم می کنی
کیهان : تقریبا
لبخند زدم وگفتم : باشه تا نسترن بیاد پیش نی نی
کیهان : اون که خوابه
دستمو گرفت
- کیهان جلو اینا من نمی تونم مثله نسترن راحت باشم
کیهان : اشکال نداره که
بهش اخم کردم وگفتم : نمیام
کیهان : می دونی خیلی بدجنس شدی
- اره
دستمو گرفت وگفت : بیا دیگه من حسودیم میشه نسترن پیش سیاوش
بهش لبخند زدم وگفتم : یه وقت دیگه تا شنام خوب بشه
به حالت قهر رفت خندیدم نی نی کوچلو هم بیدار شد بغلش کردم وبوسیدمش نسترن اومدبالا زود لباس پوشید ونی نی رو ازمن گرفت
نسترن : کیهان خیلی بهت وابسته است
- اخلاقش اینجوره
خندید وگفت : یکمم حسوده می دونی خوبه مرد حسود باشه این برای خواسته هات عالیه
- خواسته ای ازش ندارم
نسترن : چرا
- چون خودش براورده می کنه بدون اینکه من بگم
نسترن : درس می خونی
- باید کنکور بدم هنوزم اماده نشدم براش بعد از عروسیمون دیگه شروع می کنم کم کم درس بخونم
نسترن: اگه مجبور بشی بری یه شهر دیگه
- فکر نکنم کیهان اجازه بده
هم زمان پسرا اومدن بالا چون دم غروب بود وهوایکم سوز داشت برگشتیم ساحل و خونه ای دانیال که رویای بود
دنیال اسرار می کرد شام بمونیم کیهان قبول نکرد وبا خداحافظی ازشون برگشتیم کیهان بازساکت بود
- کیهان باز که کشتی هات غرق شده حداقل بگو کدوم اقیانوس کمکت کنم
برگشت نگام کرد وگفت : کشتی های خودت کجا گم شده تو فکری
- کشتی های من تو ابی چشای تو گم شده
لبخند زدوگفت : شیرین زبونم
ماه وش:
کنار نسترن نشسته بودم ولی دیگه داشت حالم بد می شد کیهان داشت با پسرا حرف می زد چرا اونا نمی ترسیدن و اماده شنا شدن
- کیهان مگه دیونه شدی
کیهان : عزیزم تو چرا انقدر می ترسی
بهش اخم کردم خندید
نسترن : تو نمیای شنا
متحیر گفتم : نه مگه دیونم می ترسم
خندید وگفت : پس مواظب نی نی باش من برم شنا
اون که رفت رفتم کنار نی نی کوچلو
- تو نمیای
با اخم نگاش کردم خندید ورفت لبخند زدم ورفتنشو نگاه کردم نی نی خواب بود سایه بون رو روی صورتش تنظیم کردم ورفتم اونا رو نگاه می کردم که داشتن آب تنی می کردن با لبخند نگاشون کردم کیهان با دیدنم لبخند زد بهش اخم کردم خندید
- شما خسته نشدید
نسترن : خسته بشیم میایم بالا
کیهان : بیا من هوات رو دارم
- نچ می ترسم دریاست دیگه
رفتم کنار نی نی
- دختر بد
سرمو بلند کردم نگاش کردم خم شد گونه ام رو بوسید وگفت : بیا دیگه
- نه کیهان می ترسم
کیهان: حتا کنار من ؟!
- اینجوری داری نرمم می کنی
کیهان : تقریبا
لبخند زدم وگفتم : باشه تا نسترن بیاد پیش نی نی
کیهان : اون که خوابه
دستمو گرفت
- کیهان جلو اینا من نمی تونم مثله نسترن راحت باشم
کیهان : اشکال نداره که
بهش اخم کردم وگفتم : نمیام
کیهان : می دونی خیلی بدجنس شدی
- اره
دستمو گرفت وگفت : بیا دیگه من حسودیم میشه نسترن پیش سیاوش
بهش لبخند زدم وگفتم : یه وقت دیگه تا شنام خوب بشه
به حالت قهر رفت خندیدم نی نی کوچلو هم بیدار شد بغلش کردم وبوسیدمش نسترن اومدبالا زود لباس پوشید ونی نی رو ازمن گرفت
نسترن : کیهان خیلی بهت وابسته است
- اخلاقش اینجوره
خندید وگفت : یکمم حسوده می دونی خوبه مرد حسود باشه این برای خواسته هات عالیه
- خواسته ای ازش ندارم
نسترن : چرا
- چون خودش براورده می کنه بدون اینکه من بگم
نسترن : درس می خونی
- باید کنکور بدم هنوزم اماده نشدم براش بعد از عروسیمون دیگه شروع می کنم کم کم درس بخونم
نسترن: اگه مجبور بشی بری یه شهر دیگه
- فکر نکنم کیهان اجازه بده
هم زمان پسرا اومدن بالا چون دم غروب بود وهوایکم سوز داشت برگشتیم ساحل و خونه ای دانیال که رویای بود
دنیال اسرار می کرد شام بمونیم کیهان قبول نکرد وبا خداحافظی ازشون برگشتیم کیهان بازساکت بود
- کیهان باز که کشتی هات غرق شده حداقل بگو کدوم اقیانوس کمکت کنم
برگشت نگام کرد وگفت : کشتی های خودت کجا گم شده تو فکری
- کشتی های من تو ابی چشای تو گم شده
لبخند زدوگفت : شیرین زبونم
۱۲.۵k
۳۰ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.