*راز دل*
*راز دل*
ماه وش :
لباس پوشیدم وداشتم میز رو جم می کردم اونم از حمام در اومد ورفت طرف اتاق خواب متعجب بودم از رفتارش مگه مردا هم قهر می کردن یعنی حرف من بد بود
ناراحت کارامو انجام دادم وبراش قهوه درست کردم رفتم تو اتاق دیدم خوابه باورم نمی شدقهر کرده مسواک زدم لباس خواب پوشیدم وکنارش دراز کشیدم اروم صداش کردم دستمو گذاشتم رو شونش رو شکم خواب بود
- کیهان ...کیهانم ...
نخیر جدی جدی خواب بود پسر بدآروم موهاش رو ناز می کردم وتو اون روشنایی کم نگاش می کردم این همون کیهان بد اخلاقه ای بود که تو مزرعه دیدم یا اون شب جشن با یه مبلغ بالا منو واسه یه شب خرید اون شب دلش برام سوخت کمکم کرد جون مامانمو نجات داد راحت بهش دل بستم اصلا انگار خواب بود بدون اینکه بگه منو دوست داره یا عاشقمه منو عقد کرد بخاطر من تو رو همه وایساد این همون کیهان بود یاد دیونه بازیامون افتادم لبخند زدم چقدر خسته بود که بیدار نمی شدوچشاشو باز نمی کرد اونم کیهان که انقدر خوابش سبک بود نزدیکش دراز کشیدم ودستمو گذاشتم رو دستش تکونی خورد وبه پهلو خوابید صدای نفس هاش آرامبخش بود دست از شیطنت برنمی داشتم کاش الان بیدار بود باهم می رفتیم کنار دریا
آروم از تخت اومدم پایین ورفتم کنار پنجره دریا آروم بود وزیر نور دریا می درخشید لبخند زدم
دستی دور شکمم حلقه شد خواستم برگردم نزاشت وزیر گوشم گفت : شیطنت می کنی بعد بلند میشی میای دریا رو نگاه می کنی
- اهوووم دوست داشتم با یه پسر قهر قهرو برم دریا
- باشه واسه یه شب دیگه بیا بریم بخواب خیلی خستم نمی تونم بی تو بخوابم
- توکه خواب بودی
تو گوشم فوت کرد وبا یه حالت ترسناک گفت : یه دختر شیطون اومد بیدارم کرد می خوام بندازمش تو دریا
- اونوقت بی دختر میشی
اروم تو گوشم گفت : الان تو دخترمی
- خودت گفتی دختر
کیهان : مگه تو دخترمی...زنمی
با آرنج زدم به پهلوش سفت گرفتم
- آییییی
کیهان : نچ دیگه گولتو نمی خورم
- واقعا
بغلم کرد گذاشتم رو تخت وکنارم دراز کشید چشاش باز نمی شد چه خوب بود حالا اذیتش کنم دستم گذاشتم رو شکمش می دونستم قلقلکیه دستمو برداشت گذاشت رو سینش
اروم خندیدم با صدای خوابالودی گفت : بدجنس نشو دیگه ماه وش
- خوب من خوابم نمیاد .
کیهان : باشه یکم می خوابم بیدارم کن
اینبار چیزی نگفتم راحت خوابید چشامو بستم وانقدر با خودم کلنجار رفتم تا خوابم برد
ماه وش :
لباس پوشیدم وداشتم میز رو جم می کردم اونم از حمام در اومد ورفت طرف اتاق خواب متعجب بودم از رفتارش مگه مردا هم قهر می کردن یعنی حرف من بد بود
ناراحت کارامو انجام دادم وبراش قهوه درست کردم رفتم تو اتاق دیدم خوابه باورم نمی شدقهر کرده مسواک زدم لباس خواب پوشیدم وکنارش دراز کشیدم اروم صداش کردم دستمو گذاشتم رو شونش رو شکم خواب بود
- کیهان ...کیهانم ...
نخیر جدی جدی خواب بود پسر بدآروم موهاش رو ناز می کردم وتو اون روشنایی کم نگاش می کردم این همون کیهان بد اخلاقه ای بود که تو مزرعه دیدم یا اون شب جشن با یه مبلغ بالا منو واسه یه شب خرید اون شب دلش برام سوخت کمکم کرد جون مامانمو نجات داد راحت بهش دل بستم اصلا انگار خواب بود بدون اینکه بگه منو دوست داره یا عاشقمه منو عقد کرد بخاطر من تو رو همه وایساد این همون کیهان بود یاد دیونه بازیامون افتادم لبخند زدم چقدر خسته بود که بیدار نمی شدوچشاشو باز نمی کرد اونم کیهان که انقدر خوابش سبک بود نزدیکش دراز کشیدم ودستمو گذاشتم رو دستش تکونی خورد وبه پهلو خوابید صدای نفس هاش آرامبخش بود دست از شیطنت برنمی داشتم کاش الان بیدار بود باهم می رفتیم کنار دریا
آروم از تخت اومدم پایین ورفتم کنار پنجره دریا آروم بود وزیر نور دریا می درخشید لبخند زدم
دستی دور شکمم حلقه شد خواستم برگردم نزاشت وزیر گوشم گفت : شیطنت می کنی بعد بلند میشی میای دریا رو نگاه می کنی
- اهوووم دوست داشتم با یه پسر قهر قهرو برم دریا
- باشه واسه یه شب دیگه بیا بریم بخواب خیلی خستم نمی تونم بی تو بخوابم
- توکه خواب بودی
تو گوشم فوت کرد وبا یه حالت ترسناک گفت : یه دختر شیطون اومد بیدارم کرد می خوام بندازمش تو دریا
- اونوقت بی دختر میشی
اروم تو گوشم گفت : الان تو دخترمی
- خودت گفتی دختر
کیهان : مگه تو دخترمی...زنمی
با آرنج زدم به پهلوش سفت گرفتم
- آییییی
کیهان : نچ دیگه گولتو نمی خورم
- واقعا
بغلم کرد گذاشتم رو تخت وکنارم دراز کشید چشاش باز نمی شد چه خوب بود حالا اذیتش کنم دستم گذاشتم رو شکمش می دونستم قلقلکیه دستمو برداشت گذاشت رو سینش
اروم خندیدم با صدای خوابالودی گفت : بدجنس نشو دیگه ماه وش
- خوب من خوابم نمیاد .
کیهان : باشه یکم می خوابم بیدارم کن
اینبار چیزی نگفتم راحت خوابید چشامو بستم وانقدر با خودم کلنجار رفتم تا خوابم برد
۲۴.۱k
۰۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.