*راز دل*
*راز دل*
ماه وش :
خندم گرفت از خود راضی خود شیفته
کیهان : عسل بخور عزیزم گیر دادی به اون پنیر
- مگه من میگم چی بخوری
کیهان : برای خودت میگم خوشگله
تقریبا نصف پنیر رو خالی خالی با انگشتم می خوردم کلا پنیر دوست بودم بعدم انگشت کوچیکمو زدم تو عسل خواستم بزارم دهنم دستمو گرفت وانگشتمو گذاشت تو دهنش ومیک زد
- قلقلکم میشه
ابرو بالا انداخت خندیدم
دستشو دور شونه ام انداخت وکشیدم طرف خودش تو سرمو بوسید وگفت : تا حالا همچین حسی نداشتم
- چه حسی
کیهان : رازی از این زندگی حس خوشبختی حس آرامش حس دوست داشتن
- منو دوست داری
کیهان : خیلی دوست دارم
- اما من عاشقتم
تو چشام نگاه کردوگفت : از عشق می ترسم ماه وش ...بزار اسمشو بزاریم دوست داشتن هوووم نظرت چیه
- هر چی تو بگی
تو سرمو بوسید وگفت : قربون این تپلی مپلی خودم بشم چه حرف گوش کنم هست
خودمو لوس کردم وگفتم : هر چی آقامون بگه همونه
با صدا خندید وگفت : اقات قربونت بره خوشگلکم
چقدر چشاش شیطون بود وپر از اشتیاق
بعد از صبحانه با هم میز رو جم کردیم داشتم ظرف هارو می شستم اومد کنارم به کابینت تکیه داد وگفت : نهارچی درست می کنی
متعجب نگاش کردم وگفتم : تازه صبحانه خوردیم .
خندید وگفت : خوب می خوام کمکت کنم خانم بد اخلاق
- چی دوست داری؟
کیهان : زرشک پلو زرشکشم زیاد باشه
- باشه عزیزم می خوای کمک کنی برنج در بیار
کیهان : با چی ؟!
- تو برنج رو در بیار
ظرف برنج رو گذاشت رو کابینت وگفت : خوب
- خوب چندتا از پیمونه داخل ظرف برنج بریز تو یه ظرف
تو کابینتا دنبال ظرف بود یه کاسه ای شیشه ای بهش دادم
وگفتم : چهارتا بریز
کیهان : کم نیست
خندیدم وگفتم : نه عزیزم اگه تو بخوای بیشتر از همیشه ات بخوری
کیهان : اره چون هوا عالیه می خوام برم شنا
- اهوووم نکه دیشب چقدر شنا کردی
کیهان : فکر کنم خودت نخواستی خوشگلم
خندیدم وگفتم : شیش تا بریز شکمو مرغم در بیاریخش آب بشه
کیهان : همین
- اره همین
کیهان : چه راحت
خندیدم وگفتم : واسه یک ساعت دیگه که می خوام نهار درست کنم
کیهان : اهاااا
- بله
کیهان : منو دست میندازی تپلی
کارم تموم شد زرشکم دراوردم با وسایل دیگه زعفرونم دم کردم واماده گذاشتم
کیهان : بریم یه قدمی بزنیم تاوقت آشپزی
- بریم
رفتیم تو حیاط استخرها همه بهم وصل بود وخیلی جالب بودن نشستیم رو صندلی های راحتی
کیهان : یکم تنقلات میاوردیم بد نبود دلم اهنگ می خواد
خندیدم وگفتم : من تنقلات میارم تو اهنگ بزار
کیهان : باشه
کیهان رفت برای موزیک منم تنقلات ومیوه وچیپس وچند شیشه نوشیدنی اوردم کیهانم اومد پشت سرش صدای بلند موزیک اومد
- حالا برقص خودتو خالی کن
اخمی کردوگفت : پس تو چکاره ای
عینکشو زد وگفت : بیا اینجا
ماه وش :
خندم گرفت از خود راضی خود شیفته
کیهان : عسل بخور عزیزم گیر دادی به اون پنیر
- مگه من میگم چی بخوری
کیهان : برای خودت میگم خوشگله
تقریبا نصف پنیر رو خالی خالی با انگشتم می خوردم کلا پنیر دوست بودم بعدم انگشت کوچیکمو زدم تو عسل خواستم بزارم دهنم دستمو گرفت وانگشتمو گذاشت تو دهنش ومیک زد
- قلقلکم میشه
ابرو بالا انداخت خندیدم
دستشو دور شونه ام انداخت وکشیدم طرف خودش تو سرمو بوسید وگفت : تا حالا همچین حسی نداشتم
- چه حسی
کیهان : رازی از این زندگی حس خوشبختی حس آرامش حس دوست داشتن
- منو دوست داری
کیهان : خیلی دوست دارم
- اما من عاشقتم
تو چشام نگاه کردوگفت : از عشق می ترسم ماه وش ...بزار اسمشو بزاریم دوست داشتن هوووم نظرت چیه
- هر چی تو بگی
تو سرمو بوسید وگفت : قربون این تپلی مپلی خودم بشم چه حرف گوش کنم هست
خودمو لوس کردم وگفتم : هر چی آقامون بگه همونه
با صدا خندید وگفت : اقات قربونت بره خوشگلکم
چقدر چشاش شیطون بود وپر از اشتیاق
بعد از صبحانه با هم میز رو جم کردیم داشتم ظرف هارو می شستم اومد کنارم به کابینت تکیه داد وگفت : نهارچی درست می کنی
متعجب نگاش کردم وگفتم : تازه صبحانه خوردیم .
خندید وگفت : خوب می خوام کمکت کنم خانم بد اخلاق
- چی دوست داری؟
کیهان : زرشک پلو زرشکشم زیاد باشه
- باشه عزیزم می خوای کمک کنی برنج در بیار
کیهان : با چی ؟!
- تو برنج رو در بیار
ظرف برنج رو گذاشت رو کابینت وگفت : خوب
- خوب چندتا از پیمونه داخل ظرف برنج بریز تو یه ظرف
تو کابینتا دنبال ظرف بود یه کاسه ای شیشه ای بهش دادم
وگفتم : چهارتا بریز
کیهان : کم نیست
خندیدم وگفتم : نه عزیزم اگه تو بخوای بیشتر از همیشه ات بخوری
کیهان : اره چون هوا عالیه می خوام برم شنا
- اهوووم نکه دیشب چقدر شنا کردی
کیهان : فکر کنم خودت نخواستی خوشگلم
خندیدم وگفتم : شیش تا بریز شکمو مرغم در بیاریخش آب بشه
کیهان : همین
- اره همین
کیهان : چه راحت
خندیدم وگفتم : واسه یک ساعت دیگه که می خوام نهار درست کنم
کیهان : اهاااا
- بله
کیهان : منو دست میندازی تپلی
کارم تموم شد زرشکم دراوردم با وسایل دیگه زعفرونم دم کردم واماده گذاشتم
کیهان : بریم یه قدمی بزنیم تاوقت آشپزی
- بریم
رفتیم تو حیاط استخرها همه بهم وصل بود وخیلی جالب بودن نشستیم رو صندلی های راحتی
کیهان : یکم تنقلات میاوردیم بد نبود دلم اهنگ می خواد
خندیدم وگفتم : من تنقلات میارم تو اهنگ بزار
کیهان : باشه
کیهان رفت برای موزیک منم تنقلات ومیوه وچیپس وچند شیشه نوشیدنی اوردم کیهانم اومد پشت سرش صدای بلند موزیک اومد
- حالا برقص خودتو خالی کن
اخمی کردوگفت : پس تو چکاره ای
عینکشو زد وگفت : بیا اینجا
۱۰.۹k
۰۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.