*شیلان*
*شیلان*
شیلان:
هانیه در رو با شتاب باز کرد وگفت : بیا دیگه منتظر تو هستیم
- اومدم
از پله های بیرونی رفتیم پایین پسراهم نشستن تو ماشین ورفتیم طرف باغ زودم رسیدیم چون فاصله اش با خونه زیاد نبود پیاده شدیم عصر بود وهوایکم خنک شده بود
- وییی سرده
رفتم داخل خونه باغ مثله همیشه تر تمیز بودچون عمو مرتب میومد واینجا سر می زد نشستم رو تک کاناپه ای که اونجا بود ودراز کشیدم
هانی : شیلان تو که خوابیدی
- خوابم میاد چشامم می سوزه
به تمام معنا بی هوش شدم
- شیلان شیلان پاشو
هانیه بود که صدام می زد
- بزار بخوابم هانی
هانی : بابا تو چرا به هانیه میگی هانی اسم من هانیه
- خوب از این به بعد به تو میگم هانیه به هانیه میگم هانی
هانی : واقعا که
با پاشیدن آب رو صورتم جیغ زدم نشستم
- کار کدومتون بود همشون به پشت سرم اشاره کردن که هیرسا بود
- مگه مرز داری ...ترسیدم
صورتمو با شالم خشک کردم
هیرسا هولم داد وخودش جام نشست وگفت : ترکیدم از بس رو زمین نشستم
بلند شدم اشکان داشت گوشت به سیخ می کشید
اشکان : آتیشو آماده کردی هیرسا ؟
هیرسا : اره عالیه کارت تموم نشدگشنمه
هانی سیخ های فلفل وگوجه وقارچو نشون داد وگفت : مال من آماده است شکمو
رفتم بیرون هانیه هم پشت سرم اومد رو چهار پایه های چوبی نشستیم کنار آتیش
هانیه : تو باغ چقدر سرده
- خیلی منم هنوز موهام خشک نشده
پسرا اومدن وهیرسا مشغول درست کردن کباب ها که جوجه وکنجه بودشد
هانی : اجب بوی گشنم شد
با صدای میو میوی گربه یه تیکه گوشت از سیخ درآوردم ودادم به بچه گربه اونم خودشو لوس کرد وکنارم موند
اشکان : حنایی یادته شیلان .
با یاداوریش هیرسا رو نگاه کردم
شیلان:
هانیه در رو با شتاب باز کرد وگفت : بیا دیگه منتظر تو هستیم
- اومدم
از پله های بیرونی رفتیم پایین پسراهم نشستن تو ماشین ورفتیم طرف باغ زودم رسیدیم چون فاصله اش با خونه زیاد نبود پیاده شدیم عصر بود وهوایکم خنک شده بود
- وییی سرده
رفتم داخل خونه باغ مثله همیشه تر تمیز بودچون عمو مرتب میومد واینجا سر می زد نشستم رو تک کاناپه ای که اونجا بود ودراز کشیدم
هانی : شیلان تو که خوابیدی
- خوابم میاد چشامم می سوزه
به تمام معنا بی هوش شدم
- شیلان شیلان پاشو
هانیه بود که صدام می زد
- بزار بخوابم هانی
هانی : بابا تو چرا به هانیه میگی هانی اسم من هانیه
- خوب از این به بعد به تو میگم هانیه به هانیه میگم هانی
هانی : واقعا که
با پاشیدن آب رو صورتم جیغ زدم نشستم
- کار کدومتون بود همشون به پشت سرم اشاره کردن که هیرسا بود
- مگه مرز داری ...ترسیدم
صورتمو با شالم خشک کردم
هیرسا هولم داد وخودش جام نشست وگفت : ترکیدم از بس رو زمین نشستم
بلند شدم اشکان داشت گوشت به سیخ می کشید
اشکان : آتیشو آماده کردی هیرسا ؟
هیرسا : اره عالیه کارت تموم نشدگشنمه
هانی سیخ های فلفل وگوجه وقارچو نشون داد وگفت : مال من آماده است شکمو
رفتم بیرون هانیه هم پشت سرم اومد رو چهار پایه های چوبی نشستیم کنار آتیش
هانیه : تو باغ چقدر سرده
- خیلی منم هنوز موهام خشک نشده
پسرا اومدن وهیرسا مشغول درست کردن کباب ها که جوجه وکنجه بودشد
هانی : اجب بوی گشنم شد
با صدای میو میوی گربه یه تیکه گوشت از سیخ درآوردم ودادم به بچه گربه اونم خودشو لوس کرد وکنارم موند
اشکان : حنایی یادته شیلان .
با یاداوریش هیرسا رو نگاه کردم
۱۳.۱k
۰۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.