*شیلان*
*شیلان*
هیرسا : ساعتو نگاه کردم ۲شب بود از آسانسور اومدم بیرون ورفتم طرف درکلید انداختم واروم در رو باز کردم رفتم داخل کفشامو دم دردراوردم وآروم رفتم تو سالن یکم روشن بود چراغ های کوچیک آشپزخونه هم روشن بود وسایل رو کانترو گذاشتم تو یخچال دیدم رو اجاقم قابلمه ها گذاشته درشونو باز کردم دست نخورده بود عذاب وژدان گرفتم حالا نباید شب اول ولش می کردم اونم شیلان که همیشه ترسو بود غذاها رو هم گذاشتم تو یخچال شیر گاز رو بستم چراغک های آشپزخونه رو خاموش کردم ورفتم اتاقم اروم در رو باز کردم تو اتاقم نبود حتا وسایلش انگار پارچ آب یخی ریختن روم نکنه از خونه رفته در اون یکی اتاقو باز کردم وسایلش بود خودش نبود برگشتم تو سالن وچراغی رو روشن کردم شیلان از کنار بخاری اومد پیشم دیدم یه جا کنار بخاریه وشیلانم اونجا خوابه رفتم نزدیک چون کنار بخاری بود گرمش شده بود پتو رو کنار زده بود لباساش افتضاح بود ولی اجب اندامی داشت سرمو تکونی دادم داشتم چشم چرونی می کردم ملافه انداختم روش ورو به شیلان گفتم : برو سر جات دختر خوب این زر....این چیه رو موهات دختر
خندیدم با گش موهاش رو خرگوشی بسته بود یعنی این کار شیلان بود با خنده چراغوخاموش کردم شیلان رفت کنار شیلان دراز کشید رفتم اتاقم کتمو در اوردم پیرهنمو پنجره رو باز کردم چرا اینجوری گرمم شده بود سیگاری روشن کردم ورفتم کنار پنجره یکم هوای خنک آرومم کرد نفس عمیقی کشیدم وچشامو بستم ولی هر بار شیلان میومد جلو چشام پوست سفیدش با اون لباسهای خوشرنگ بنفش خدا لعنتت کنه شیلان رفتم حموم ویه دوش گرفتم واومدم بیرون جلو آینه موهامو خشک می کردم یکم رو گردنم کبودی بود اخم کردم رفتم پنجره رو بستم وپرده ها رو کشیدم یه شلوارک پوشیدم ورفتم تو تخت وملافه کشیدم رو خودم احساس بدی به خودم داشتم احساسی که هر بار با کسی رابطه داشتم بهم دست می داد باز بی خوابی اومد سراغم وبعدم سردرد بلند شدم باید قرص می خوردم اروم رفتم طرف آشپزخونه در یخچال باز بود
هیرسا : ساعتو نگاه کردم ۲شب بود از آسانسور اومدم بیرون ورفتم طرف درکلید انداختم واروم در رو باز کردم رفتم داخل کفشامو دم دردراوردم وآروم رفتم تو سالن یکم روشن بود چراغ های کوچیک آشپزخونه هم روشن بود وسایل رو کانترو گذاشتم تو یخچال دیدم رو اجاقم قابلمه ها گذاشته درشونو باز کردم دست نخورده بود عذاب وژدان گرفتم حالا نباید شب اول ولش می کردم اونم شیلان که همیشه ترسو بود غذاها رو هم گذاشتم تو یخچال شیر گاز رو بستم چراغک های آشپزخونه رو خاموش کردم ورفتم اتاقم اروم در رو باز کردم تو اتاقم نبود حتا وسایلش انگار پارچ آب یخی ریختن روم نکنه از خونه رفته در اون یکی اتاقو باز کردم وسایلش بود خودش نبود برگشتم تو سالن وچراغی رو روشن کردم شیلان از کنار بخاری اومد پیشم دیدم یه جا کنار بخاریه وشیلانم اونجا خوابه رفتم نزدیک چون کنار بخاری بود گرمش شده بود پتو رو کنار زده بود لباساش افتضاح بود ولی اجب اندامی داشت سرمو تکونی دادم داشتم چشم چرونی می کردم ملافه انداختم روش ورو به شیلان گفتم : برو سر جات دختر خوب این زر....این چیه رو موهات دختر
خندیدم با گش موهاش رو خرگوشی بسته بود یعنی این کار شیلان بود با خنده چراغوخاموش کردم شیلان رفت کنار شیلان دراز کشید رفتم اتاقم کتمو در اوردم پیرهنمو پنجره رو باز کردم چرا اینجوری گرمم شده بود سیگاری روشن کردم ورفتم کنار پنجره یکم هوای خنک آرومم کرد نفس عمیقی کشیدم وچشامو بستم ولی هر بار شیلان میومد جلو چشام پوست سفیدش با اون لباسهای خوشرنگ بنفش خدا لعنتت کنه شیلان رفتم حموم ویه دوش گرفتم واومدم بیرون جلو آینه موهامو خشک می کردم یکم رو گردنم کبودی بود اخم کردم رفتم پنجره رو بستم وپرده ها رو کشیدم یه شلوارک پوشیدم ورفتم تو تخت وملافه کشیدم رو خودم احساس بدی به خودم داشتم احساسی که هر بار با کسی رابطه داشتم بهم دست می داد باز بی خوابی اومد سراغم وبعدم سردرد بلند شدم باید قرص می خوردم اروم رفتم طرف آشپزخونه در یخچال باز بود
۴۴.۱k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.