*شیلان*
*شیلان*
هیرسا :
شیلان : ولم کن
- شیلان بسه اون که چیزی نگفته
شیلان : چیزی نگفته !!!! ولم کن هیرسا
جیغ می زد این روی وحشی شیلان برام تازگی نداشت
- بسه دیگه شیلان
نگین بلند شد واونم اومد برای شیلان ای خدا اجب گیری کردم بین این دوتا
- سر جات بمون نگین
نگین توجه نکرد وگفت : باید حساب این .....رو برسونم
شیلان بغل کردم بردم گذاشتم اتاق خوابمو در رو قفل کردم لگد می زد به دربرگشتم طرف نگین وگفتم : تو به کی فوش دادی
نگین از این طرف می زد تو در عصبی سرش داد زدم وگفتم : می زنم تو سرت جونت در بیاد میگم به کی فوش دادی
دستشو گرفتم وهکلش دادم وجلو در وایسادم وگفتم : وقتی یکی رو اوردم تو خونه ام بدون از خانوادمه بجز خانوادم کسی رو راه نمیدم تو خونه ام کی رو تا حالا راه دادم ...گفتم حدتو بدون نگین تو همون نگینی ...این روت کجا قایم کردی ...به دختر عموی من فوش میدی ...گمشو نگین بهت رو دادم این شد
نگین با گریه گفت : ندیدی باهام چیکار کرد
- اون رو پدر مادرش حساس چون فوت شدن دهنت نمی زاره گوشت بشنوه
نگین مات ومبهوت گفت : بخدا نمی دونستم ...هیرسا
- باشه برو بعدا حرف می زنیم
شیلان از پشت در گفت : هیرسا درو باز کن
- باز نمی کنم شیلان
شیلان : کاریش ندارم باز کن
در رو باز کردم اومد بیرون نگین سرشو انداخت پایین وگفت : معذرت می خوام نمی دونستم پدر مادرت فوت شدن
شیلان هولم دادطرف نگین وگفت : بیا برای خودت یه بار دیگه اسم پدر مادرم رو بیاری چشاتو در میارم
مات ومبهوت شیلان رو نگاه کردم رفت اتاقشو ودرو محکم بست نگینو نگاه کردم بدبخت قیافه اش داغون شده بود
- بیا برو یه اب بزن صورتت
موندم تا رفت دسشویی تا وقتی اومد بیرون موهاشو بسته بود شالشو مرتب کرد با بغض گفت : میرم خداحافظ
رفتنشو نگاه کردم شیلان اومد کنارم دستی بهش کشیدم وگفتم : دیدی این دوتا دختر چیکار کردن
رفتم تو آشپزخونه گوشت قیمه سوخته بود ماهی تابه رو گرفتم زیر اب وآشپزخونه رو مرتب کردم کاری که هیچ وقت نکردم چون نگین همیشه این کارو می کرد ناگت های مرغ در اوردم ریختم تو سرخ کن یه سالاد درست کردم بد نشد ولی رفتار شیلان یادم میومد برام اجیب بود مگه دعوا سر من بود رفتم پشت در واروم زدم به در
- زردک ...زردک بیا شام
شیلان : نمی خورم
دررو باز کردم رفتم داخل کز کرده بود رو تخت
- شیلان اون نمی دونست تو که زدی داغونش کردی بدبختو
شیلان : نگرانشی برو از دلش در بیار
- شیلان نگین دوست منه مثله تو
شیلان : من کجا با تو دوستم کی دوست بودیم ؟!بگو دوست دخترته خجالت نکش
- چی بگم اخه دختر پاشو بیا بریم شام بخور
شیلان : نمی خورم
وایسادم نگاش کردم نه من از رو رفتم نه اون از رو می رفت
- پاشو شیلان بخدا کلی کار دارم
بلند شد همیشه همین بود دل صاف ومهربونی داشت با ...
هیرسا :
شیلان : ولم کن
- شیلان بسه اون که چیزی نگفته
شیلان : چیزی نگفته !!!! ولم کن هیرسا
جیغ می زد این روی وحشی شیلان برام تازگی نداشت
- بسه دیگه شیلان
نگین بلند شد واونم اومد برای شیلان ای خدا اجب گیری کردم بین این دوتا
- سر جات بمون نگین
نگین توجه نکرد وگفت : باید حساب این .....رو برسونم
شیلان بغل کردم بردم گذاشتم اتاق خوابمو در رو قفل کردم لگد می زد به دربرگشتم طرف نگین وگفتم : تو به کی فوش دادی
نگین از این طرف می زد تو در عصبی سرش داد زدم وگفتم : می زنم تو سرت جونت در بیاد میگم به کی فوش دادی
دستشو گرفتم وهکلش دادم وجلو در وایسادم وگفتم : وقتی یکی رو اوردم تو خونه ام بدون از خانوادمه بجز خانوادم کسی رو راه نمیدم تو خونه ام کی رو تا حالا راه دادم ...گفتم حدتو بدون نگین تو همون نگینی ...این روت کجا قایم کردی ...به دختر عموی من فوش میدی ...گمشو نگین بهت رو دادم این شد
نگین با گریه گفت : ندیدی باهام چیکار کرد
- اون رو پدر مادرش حساس چون فوت شدن دهنت نمی زاره گوشت بشنوه
نگین مات ومبهوت گفت : بخدا نمی دونستم ...هیرسا
- باشه برو بعدا حرف می زنیم
شیلان از پشت در گفت : هیرسا درو باز کن
- باز نمی کنم شیلان
شیلان : کاریش ندارم باز کن
در رو باز کردم اومد بیرون نگین سرشو انداخت پایین وگفت : معذرت می خوام نمی دونستم پدر مادرت فوت شدن
شیلان هولم دادطرف نگین وگفت : بیا برای خودت یه بار دیگه اسم پدر مادرم رو بیاری چشاتو در میارم
مات ومبهوت شیلان رو نگاه کردم رفت اتاقشو ودرو محکم بست نگینو نگاه کردم بدبخت قیافه اش داغون شده بود
- بیا برو یه اب بزن صورتت
موندم تا رفت دسشویی تا وقتی اومد بیرون موهاشو بسته بود شالشو مرتب کرد با بغض گفت : میرم خداحافظ
رفتنشو نگاه کردم شیلان اومد کنارم دستی بهش کشیدم وگفتم : دیدی این دوتا دختر چیکار کردن
رفتم تو آشپزخونه گوشت قیمه سوخته بود ماهی تابه رو گرفتم زیر اب وآشپزخونه رو مرتب کردم کاری که هیچ وقت نکردم چون نگین همیشه این کارو می کرد ناگت های مرغ در اوردم ریختم تو سرخ کن یه سالاد درست کردم بد نشد ولی رفتار شیلان یادم میومد برام اجیب بود مگه دعوا سر من بود رفتم پشت در واروم زدم به در
- زردک ...زردک بیا شام
شیلان : نمی خورم
دررو باز کردم رفتم داخل کز کرده بود رو تخت
- شیلان اون نمی دونست تو که زدی داغونش کردی بدبختو
شیلان : نگرانشی برو از دلش در بیار
- شیلان نگین دوست منه مثله تو
شیلان : من کجا با تو دوستم کی دوست بودیم ؟!بگو دوست دخترته خجالت نکش
- چی بگم اخه دختر پاشو بیا بریم شام بخور
شیلان : نمی خورم
وایسادم نگاش کردم نه من از رو رفتم نه اون از رو می رفت
- پاشو شیلان بخدا کلی کار دارم
بلند شد همیشه همین بود دل صاف ومهربونی داشت با ...
۱۶.۹k
۱۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.