بیا تقسیم کن این فرصت ِ دیدار را با من
بیا تقسیم کن این فرصت ِ دیدار را با من
بغل کن زیر ِ باران عطر ِ گندمزار را با من
اجاق از آتش ِ دل کرده ام برپا برای ِ چای
تماشا کن بخار ِ قوری ِ گلدار را با من
بخند و خانه را نقاشی از رنگ ِ لبانت کن
پر از رزهای ِ قرمز کن در و دیوار را با من
شبانه در میان بگذار این طومار را با من
اگرچه عادتت نامهربانی بوده از اول
بیا و مهربانی کن همین یک بار را با من
خداحافظ نگو که بی تو خیلی زود می میرم
نرو از پیشِ من هرگز، نکن این کار را با من
بغل کن زیر ِ باران عطر ِ گندمزار را با من
اجاق از آتش ِ دل کرده ام برپا برای ِ چای
تماشا کن بخار ِ قوری ِ گلدار را با من
بخند و خانه را نقاشی از رنگ ِ لبانت کن
پر از رزهای ِ قرمز کن در و دیوار را با من
شبانه در میان بگذار این طومار را با من
اگرچه عادتت نامهربانی بوده از اول
بیا و مهربانی کن همین یک بار را با من
خداحافظ نگو که بی تو خیلی زود می میرم
نرو از پیشِ من هرگز، نکن این کار را با من
۱.۳k
۲۰ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.