دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده !
دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده !
جایی که شیطنت هایم خریدار دارد ، جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ، جایی که همیشه در آن بچه ام و بچگی کردن هایم جرم نیست !
آنجا که پدر و مادرم در کمالِ صحت نفس می کشند ، می خندند و نوازشم می کنند .
همان جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن ! همه چیز ،بدونِ هیچ منتی مهیاست ...
آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ، همان جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر، مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد ...
جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر، عجیب ، در آن می چسبد ...
که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمام عشق ، پتو رویش بیاندازد ، و خوابِ شبها، هیچ نگرانی و ترسی ندارد ...
جایی که در هر سنی هم که باشی تماشای برنامه های کودک در اتاق ساده ی خاطره انگیزش ،بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد ...
جایی که هیچ کس در آن، خسته از دنیا نیست ...
آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق دارد !
من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد می خواهد ،
کنار پدر و مادری که از لبخندشان تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند ...
جایی که شیطنت هایم خریدار دارد ، جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ، جایی که همیشه در آن بچه ام و بچگی کردن هایم جرم نیست !
آنجا که پدر و مادرم در کمالِ صحت نفس می کشند ، می خندند و نوازشم می کنند .
همان جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن ! همه چیز ،بدونِ هیچ منتی مهیاست ...
آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ، همان جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر، مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد ...
جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر، عجیب ، در آن می چسبد ...
که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمام عشق ، پتو رویش بیاندازد ، و خوابِ شبها، هیچ نگرانی و ترسی ندارد ...
جایی که در هر سنی هم که باشی تماشای برنامه های کودک در اتاق ساده ی خاطره انگیزش ،بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد ...
جایی که هیچ کس در آن، خسته از دنیا نیست ...
آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق دارد !
من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد می خواهد ،
کنار پدر و مادری که از لبخندشان تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند ...
۱۹.۳k
۲۶ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.