مرا باور کن
مرا باور کن
پارت ۲۰:
ریاء:
- تیاء فقط این یادته. یعنی منظورم ماشینو ندیدی
تیاء- نه فقط صدای مش موسی رو شنیدم
- خوب مش موسی کجاست زنده اس یا مرده؟
تیاء-تو بیمارستانه.
- بچه ای یا همسری نداره؟
تیاء-همسرش نرگس خاتونه
- اهان
تیاء- ریاء می خوام یه چیزی بهت بگم
- خوب بگو عزیزم
تیاء- می ترسم بگم و قبول نکنی
- کی گفته قبول نکنم. دِ بگو و بعدا جوابمو بهت میدم
تیاء- قرار بود من و سماء یه هفته بمونیم تهران بعده برگردیم روستا ولی میدونی دیگه نشد
- خوب کامل کن
تیاء- تو میدونی سماء یه دکتر عمومیه و از ارباب روستا مرخصی گرفته و اومد اینجا و این اجازه فقط به مدت یه هفته و اگه به ارباب بگم سماء ( یه نفس عمیق کشید) بگم سماء....
فوت کرد همه ی دارای سماء رو می فروشه
- واااا چرااا؟؟؟
تیاء- چون سماء به ارباب روستا یه قراردادی بسته که بشرطی سماء می تونه دکتر اون روستا باشه اینه که وقتی سماء بمیره همه ی دارا و ندارش به تصرف ارباب میشه
- خوب حالا چکار می کنیم
تیاء- سماء خیلی وقته میگه وقتی می میرم می خوام همه دار و ندارمو به ریاء بدم. حالا ریاء من یه خواهش از تو دارم
دستامو تو دستاش گرفت و گفت:
تیاء- ریاء میشه به جای ....سماء بشی دکتر عمومیه اون روستا ( به چشمام نگاه کردم و گفت) لطفا ریاء به جون سماء
- تیاء من چجوری زندگیمو ول کنم و برم روستا هااا بعد کی قبول میکنه من برم اونجا؟؟؟
تیاء- من به دانیال گفتم اونم با ما می یاد فقط مونده تو موافقتو اعلام کنی تورو خدا ریاء
................ادامه دارد......
پارت ۲۰:
ریاء:
- تیاء فقط این یادته. یعنی منظورم ماشینو ندیدی
تیاء- نه فقط صدای مش موسی رو شنیدم
- خوب مش موسی کجاست زنده اس یا مرده؟
تیاء-تو بیمارستانه.
- بچه ای یا همسری نداره؟
تیاء-همسرش نرگس خاتونه
- اهان
تیاء- ریاء می خوام یه چیزی بهت بگم
- خوب بگو عزیزم
تیاء- می ترسم بگم و قبول نکنی
- کی گفته قبول نکنم. دِ بگو و بعدا جوابمو بهت میدم
تیاء- قرار بود من و سماء یه هفته بمونیم تهران بعده برگردیم روستا ولی میدونی دیگه نشد
- خوب کامل کن
تیاء- تو میدونی سماء یه دکتر عمومیه و از ارباب روستا مرخصی گرفته و اومد اینجا و این اجازه فقط به مدت یه هفته و اگه به ارباب بگم سماء ( یه نفس عمیق کشید) بگم سماء....
فوت کرد همه ی دارای سماء رو می فروشه
- واااا چرااا؟؟؟
تیاء- چون سماء به ارباب روستا یه قراردادی بسته که بشرطی سماء می تونه دکتر اون روستا باشه اینه که وقتی سماء بمیره همه ی دارا و ندارش به تصرف ارباب میشه
- خوب حالا چکار می کنیم
تیاء- سماء خیلی وقته میگه وقتی می میرم می خوام همه دار و ندارمو به ریاء بدم. حالا ریاء من یه خواهش از تو دارم
دستامو تو دستاش گرفت و گفت:
تیاء- ریاء میشه به جای ....سماء بشی دکتر عمومیه اون روستا ( به چشمام نگاه کردم و گفت) لطفا ریاء به جون سماء
- تیاء من چجوری زندگیمو ول کنم و برم روستا هااا بعد کی قبول میکنه من برم اونجا؟؟؟
تیاء- من به دانیال گفتم اونم با ما می یاد فقط مونده تو موافقتو اعلام کنی تورو خدا ریاء
................ادامه دارد......
۶.۶k
۰۲ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.