من چه سبزم امروز
#من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هشیار است
در دلم چیزی هست
مثل یک بیشهٔ نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم
که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
#سهراب_سپهری💫
۱۵ مهر زادروز شاعر آب و آیینه «سهراب سپهری» یادش گرامی🌹 #سهراب_سپهری، متولد ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان، نخستین مجموعۀ شعر نیمایی خود را در سال 1330 به نام «مرگ رنگ» منتشر کرد.
سهراب به فرهنگ مشرقزمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. در سال ۱۳۳۶ نیز به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت، در مدرسۀ هنرهای زیبای پاریس در رشتۀ لیتوگرافی نامنویسی کرد و چون در این دوران، بورس تحصیلیاش قطع شد، برای تأمین خرجهای زندگی و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامۀ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشۀ آپارتمانها، گاهی از ساختمانهای بیستطبقه آویزان میشد.
سهراب سپهری پس از بازگشت به ایران، مدتی در ادارۀ کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری مشغول به کار شد و مدتی نیز به تدریس در هنرکدۀ هنرهای تزیینی تهران پرداخت، امّا در سال 1341، پس از فوت پدر، از کلیۀ مشاغل دولتی کنارهگیری کرد و پس از آن، با حضور فعالتر در زمینۀ شعر و نقاشی، آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد.
در دهۀ 40، سپهری همراهِ داریوش آشوری به ترجمۀ پارههایی از مقالات و نمایشنامههای ژاپنی از روی نسخۀ فرانسوی پرداخت که در سال ۱۳۴۳ در کتابِ نمایش در ژاپن بهرام بیضایی چاپ شد.
سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همینسبب در همان سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت.
او سرانجام در غروب دوشنبه ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران درگذشت و در صحن امامزاده سلطانعلی بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان به خاک سپرده شد.
روحش شاد
و چه اندازه تنم هشیار است
در دلم چیزی هست
مثل یک بیشهٔ نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم
که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت
بروم تا سر کوه
#سهراب_سپهری💫
۱۵ مهر زادروز شاعر آب و آیینه «سهراب سپهری» یادش گرامی🌹 #سهراب_سپهری، متولد ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان، نخستین مجموعۀ شعر نیمایی خود را در سال 1330 به نام «مرگ رنگ» منتشر کرد.
سهراب به فرهنگ مشرقزمین علاقه خاصی داشت و سفرهایی به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین داشت. در سال ۱۳۳۶ نیز به کشورهای اروپایی سفر کرد و به پاریس و لندن رفت، در مدرسۀ هنرهای زیبای پاریس در رشتۀ لیتوگرافی نامنویسی کرد و چون در این دوران، بورس تحصیلیاش قطع شد، برای تأمین خرجهای زندگی و ماندن بیشتر در فرانسه و ادامۀ نقاشی، مجبور به کار شد و برای پاک کردن شیشۀ آپارتمانها، گاهی از ساختمانهای بیستطبقه آویزان میشد.
سهراب سپهری پس از بازگشت به ایران، مدتی در ادارۀ کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری مشغول به کار شد و مدتی نیز به تدریس در هنرکدۀ هنرهای تزیینی تهران پرداخت، امّا در سال 1341، پس از فوت پدر، از کلیۀ مشاغل دولتی کنارهگیری کرد و پس از آن، با حضور فعالتر در زمینۀ شعر و نقاشی، آثار بیشتری آفرید و راه خویش را پیدا کرد.
در دهۀ 40، سپهری همراهِ داریوش آشوری به ترجمۀ پارههایی از مقالات و نمایشنامههای ژاپنی از روی نسخۀ فرانسوی پرداخت که در سال ۱۳۴۳ در کتابِ نمایش در ژاپن بهرام بیضایی چاپ شد.
سهراب سپهری در سال ۱۳۵۸ به بیماری سرطان خون مبتلا شد و به همینسبب در همان سال برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و وی ناکام از درمان به تهران بازگشت.
او سرانجام در غروب دوشنبه ۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران درگذشت و در صحن امامزاده سلطانعلی بن محمد باقر روستای مشهد اردهال واقع در اطراف کاشان به خاک سپرده شد.
روحش شاد
۴.۱k
۱۵ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.