پارت نود وپنج
#پارت نود وپنج
امیر علی :
چند روزی بود منتطر تماس هستی بودم ولی خبری نشد هفته ای آینده امتحانات بود مشکل خاصی نداشتم با ارامش درس می خوندم از محیط اتاق خسته شدم ورفتم تو بالکن داشتم کتابم رو می خوندم صدای خنده ای رُز میومد خم شدم داشت با آرمان بازی می کرد موهاش باز بود وخیس مثله همیشه میومد تو آفتاب تا موهاش خشک بشه نشستم سر جام ولی فکرم هر جایی می رفت بجز کلمات کتاب .
نفسمو فوت کردم وکتاب روگذاشتم رو صورتم گرمای آفتاب باعث می شد چرتک بزنم با برداشتن کتاب از رو صورتم متعجب چشامو باز کردم
- مثلا داری درس می خونی
- کوفت ترسیدم رهام اینجایی
رهام : امشب قراره بریم خواستگاری
- به به مبارکه داداش
رهام : میای بریم
- نه من بیام کجا دیونه درس دارمم
رهام : بابا تو اینا رو از حفظی امیر علی نترکیدی کورنشدن این چشای عسلی ات احساس می کنم رنگ چشات سفید شده از بس سرت تو کتاباست
- بی مزه
رهام : نازنین ...یه چای نمیدی ما
- اومدم اینجا خوابم گرفت محیط اتاقم کسل کننده است
رهام : کی این درس تو تموم میشه ما راحت بشیم.
خندیدم وگفتم : فشارش رو توه
رهام : اره بخدا خسته نشدی ؟
- نه
نازنین چای وکیک آورد اونم کتابش دستش بود
رهام : خودت کم بودی خواهرمم کشوندی تو خط
خندیدم دیدم رُز خیره نگام می کنه متعجب نگاش کردم رفت
رهام : انقدر نخندیدی خواهربیچاره ام تعجب کرده
- از خنده ای من تعجب کرده ؟!برو دیونه ...
رهام : جدی میگم
رهام موند وباهم چای خوردیم یکم حرف زد ورفت یکم سردم شده بود رفتم توسالن وپنجره رو بستم وتلویزیون رو زدم
- میشه یکم در مورد این توضیح بدی
سرمو بلند کردم ونگاش کردم کتاب رو ازش گرفتم ونگاهی بهش انداختم صدای تلویزیون رو بستم یکم براش توضیح دادم
رُز: نمی فهمم چی میگی
- ببین باید اول زبانت قوی باشه که بتونی راحت مکالمات رو یاد بگیری
رُز : یکم ضعیفه
- اشکال نداره
براش توضیح دادم یکم گیج شده بود
- رُز نکنه افت کردی دوبار کامل توضیح دادم
رُز : یکم بیشتر توضیح بده آخه برای من سخته برای تو آسونه
راستم می گفت
- اصلا تو می بینی چی میگم
نگام کرد وخم شد براش توضیح می دادم ولی موهاش کم کم می ریخت رو شونم وچون یکم خیس بود قلقلکم می شد بوی خوش موهاش دیگه بدتر
ساکت شدم سرمو آوردم بالا ونگاش کردم
رُز : یکمشو فهمیدم اینجا ...
امیر علی :
چند روزی بود منتطر تماس هستی بودم ولی خبری نشد هفته ای آینده امتحانات بود مشکل خاصی نداشتم با ارامش درس می خوندم از محیط اتاق خسته شدم ورفتم تو بالکن داشتم کتابم رو می خوندم صدای خنده ای رُز میومد خم شدم داشت با آرمان بازی می کرد موهاش باز بود وخیس مثله همیشه میومد تو آفتاب تا موهاش خشک بشه نشستم سر جام ولی فکرم هر جایی می رفت بجز کلمات کتاب .
نفسمو فوت کردم وکتاب روگذاشتم رو صورتم گرمای آفتاب باعث می شد چرتک بزنم با برداشتن کتاب از رو صورتم متعجب چشامو باز کردم
- مثلا داری درس می خونی
- کوفت ترسیدم رهام اینجایی
رهام : امشب قراره بریم خواستگاری
- به به مبارکه داداش
رهام : میای بریم
- نه من بیام کجا دیونه درس دارمم
رهام : بابا تو اینا رو از حفظی امیر علی نترکیدی کورنشدن این چشای عسلی ات احساس می کنم رنگ چشات سفید شده از بس سرت تو کتاباست
- بی مزه
رهام : نازنین ...یه چای نمیدی ما
- اومدم اینجا خوابم گرفت محیط اتاقم کسل کننده است
رهام : کی این درس تو تموم میشه ما راحت بشیم.
خندیدم وگفتم : فشارش رو توه
رهام : اره بخدا خسته نشدی ؟
- نه
نازنین چای وکیک آورد اونم کتابش دستش بود
رهام : خودت کم بودی خواهرمم کشوندی تو خط
خندیدم دیدم رُز خیره نگام می کنه متعجب نگاش کردم رفت
رهام : انقدر نخندیدی خواهربیچاره ام تعجب کرده
- از خنده ای من تعجب کرده ؟!برو دیونه ...
رهام : جدی میگم
رهام موند وباهم چای خوردیم یکم حرف زد ورفت یکم سردم شده بود رفتم توسالن وپنجره رو بستم وتلویزیون رو زدم
- میشه یکم در مورد این توضیح بدی
سرمو بلند کردم ونگاش کردم کتاب رو ازش گرفتم ونگاهی بهش انداختم صدای تلویزیون رو بستم یکم براش توضیح دادم
رُز: نمی فهمم چی میگی
- ببین باید اول زبانت قوی باشه که بتونی راحت مکالمات رو یاد بگیری
رُز : یکم ضعیفه
- اشکال نداره
براش توضیح دادم یکم گیج شده بود
- رُز نکنه افت کردی دوبار کامل توضیح دادم
رُز : یکم بیشتر توضیح بده آخه برای من سخته برای تو آسونه
راستم می گفت
- اصلا تو می بینی چی میگم
نگام کرد وخم شد براش توضیح می دادم ولی موهاش کم کم می ریخت رو شونم وچون یکم خیس بود قلقلکم می شد بوی خوش موهاش دیگه بدتر
ساکت شدم سرمو آوردم بالا ونگاش کردم
رُز : یکمشو فهمیدم اینجا ...
۹.۶k
۱۵ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.