پارت صدوهفده
#پارت صدوهفده
- امیر علی ...
- هوووم
صدای خنده اومد متعجب چشامو باز کردم مامان بود
- پاشو مامان چه دامادی هستی هنوز خوابی ساعتو دیدی خوبه که رهام داره کاراتو انجام میده
تازه فهمیدم کجام نشستم وگفتم : رُز کجاست ؟
مامان : نهار خوردن تو سالن داره با آرمان بازی می کنه اِپاشو دیگه مامان هستی صدبار زنگ زده
بی حوصله بلند شدم امروز عروسی من بود واصلا ذوقی نداشتم نمیگم هستی رو دوست نداشتم برعکس بعضی از رفتاراش خیلی مهربون بود واین برام مهم بود
رفتم حموم
- آقا داماد ...
رهام بود
حوله ام رو پوشیدم وگفتم: اومدم
اومدم بیرون لبخندی زد وگفت : چقدر عوض شدی بدون ته ریش
یواش زد رو گونه ام وگفت : ماشین آماده است هیچ کاریم نداری به تالار سر زدم همع چیز خوب پیش میره
- رهام اصلا حالم خوب نیست
رهام : دیر نشده امیر علی پشیمونی بگو
- پشیمون؟!
رهام : چته تو امیر علی
- نمی دونم فقط می دونم حس خوبی ندارم
رفتم اتاقم ونشستم لبه ای تخت
رهام : نمی خوای لباس بپوشی ...امیر علی
- رهام اجازه بده من هنوز نهار نخوردم
رهام : بخدا جای تو بودم الان دم اریشگاه بودم .
سرمو بلند کردم ونگاش کردم برادر عروسی یا برادر رُز
رهام : چه ربطی داره داداشمی رفیقمی مثله اینکه به کسی نگفتی داری بابا میشی آقا داماد
- هووووف رهام خفه میشی یا بندازمت بیرون
رهام : امیر علی با منی ...
رهام متعجب نگام می کردکلافه گفتم : ببین دستامو دارن می لرزن رهام کارم اشتباه نیست ؟!
رُز دلخور میشه مگه نه
رهام : من چی بگم آخه حالا همین امروز یادت اومد چیکار کردی بعدشم تو مثلا می خوای مردونگیتو ثابت کنی بابا مردونگی به این چیزا نیست امیر علی تو که خبر نداشتی چی در انتظارته که قول دادی به هستی
- همین ...حرف منم همینه اگه رُز مخالفت می کرد یا حداقل می گفت این کارو نکن بخاطر آرمان این کارو نمی کردم ولی اون چیکار کرد رفت به هستی گفت زودتر بیا تو زندگی امیر علی یا به من می گفت زودتر برو سر زندگیت مگه اون زندگی من نیست ؟
رهام نگام کردوگفت : امیر علی تو رُز رو دوست داری ؟
- نداشته باشم ؟
رهام :نمی دونم چون تو اصلا احساساتت رو بروز نمیدی
رهام راست می گفت لباس پوشیدم وگفتم : من هیچ وقت شانس نداشتم رهام هیچ وقت
رهام سوالی نگاهم می کرد ومن باز سکوت کردم ورفتیم پایین مامان با دیدنم لبخند کمرنگی زد وگفت برم نهار بخورم رُز داشت با آرمان بازی می کردرهامم رفت کنارشون چند لقمه غذا خوردم باید خونه ای جدیدم آماده می شدم رفتم تو
- امیر علی ...
- هوووم
صدای خنده اومد متعجب چشامو باز کردم مامان بود
- پاشو مامان چه دامادی هستی هنوز خوابی ساعتو دیدی خوبه که رهام داره کاراتو انجام میده
تازه فهمیدم کجام نشستم وگفتم : رُز کجاست ؟
مامان : نهار خوردن تو سالن داره با آرمان بازی می کنه اِپاشو دیگه مامان هستی صدبار زنگ زده
بی حوصله بلند شدم امروز عروسی من بود واصلا ذوقی نداشتم نمیگم هستی رو دوست نداشتم برعکس بعضی از رفتاراش خیلی مهربون بود واین برام مهم بود
رفتم حموم
- آقا داماد ...
رهام بود
حوله ام رو پوشیدم وگفتم: اومدم
اومدم بیرون لبخندی زد وگفت : چقدر عوض شدی بدون ته ریش
یواش زد رو گونه ام وگفت : ماشین آماده است هیچ کاریم نداری به تالار سر زدم همع چیز خوب پیش میره
- رهام اصلا حالم خوب نیست
رهام : دیر نشده امیر علی پشیمونی بگو
- پشیمون؟!
رهام : چته تو امیر علی
- نمی دونم فقط می دونم حس خوبی ندارم
رفتم اتاقم ونشستم لبه ای تخت
رهام : نمی خوای لباس بپوشی ...امیر علی
- رهام اجازه بده من هنوز نهار نخوردم
رهام : بخدا جای تو بودم الان دم اریشگاه بودم .
سرمو بلند کردم ونگاش کردم برادر عروسی یا برادر رُز
رهام : چه ربطی داره داداشمی رفیقمی مثله اینکه به کسی نگفتی داری بابا میشی آقا داماد
- هووووف رهام خفه میشی یا بندازمت بیرون
رهام : امیر علی با منی ...
رهام متعجب نگام می کردکلافه گفتم : ببین دستامو دارن می لرزن رهام کارم اشتباه نیست ؟!
رُز دلخور میشه مگه نه
رهام : من چی بگم آخه حالا همین امروز یادت اومد چیکار کردی بعدشم تو مثلا می خوای مردونگیتو ثابت کنی بابا مردونگی به این چیزا نیست امیر علی تو که خبر نداشتی چی در انتظارته که قول دادی به هستی
- همین ...حرف منم همینه اگه رُز مخالفت می کرد یا حداقل می گفت این کارو نکن بخاطر آرمان این کارو نمی کردم ولی اون چیکار کرد رفت به هستی گفت زودتر بیا تو زندگی امیر علی یا به من می گفت زودتر برو سر زندگیت مگه اون زندگی من نیست ؟
رهام نگام کردوگفت : امیر علی تو رُز رو دوست داری ؟
- نداشته باشم ؟
رهام :نمی دونم چون تو اصلا احساساتت رو بروز نمیدی
رهام راست می گفت لباس پوشیدم وگفتم : من هیچ وقت شانس نداشتم رهام هیچ وقت
رهام سوالی نگاهم می کرد ومن باز سکوت کردم ورفتیم پایین مامان با دیدنم لبخند کمرنگی زد وگفت برم نهار بخورم رُز داشت با آرمان بازی می کردرهامم رفت کنارشون چند لقمه غذا خوردم باید خونه ای جدیدم آماده می شدم رفتم تو
۱۹.۹k
۱۸ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.