شمیم عطر وجودت نشسته در دل و جانم
شمیم عطر وجودت نشسته در دل و جانم
خیال خوب تو باشد، انیس روح و روانم
ز درد عشق نوشتم، بدین امید بخوانی
که بی وجود تو جانا، دچار بغض نهانم
ز یاد خوب تو سبزم، به سان باغ بهاران
بدون بارش عشقت،درخت خشک خزانم
حدیث شمع شنیدی،که سوخت از غم و بارید؟
اگر ز من بگریزی، بدان که بعد تو آنم
مه وستاره تویی تو، به درد چاره تویی تو
جدا ز نام تو جانا، نباشد هیچ نشانم..
خیال خوب تو باشد، انیس روح و روانم
ز درد عشق نوشتم، بدین امید بخوانی
که بی وجود تو جانا، دچار بغض نهانم
ز یاد خوب تو سبزم، به سان باغ بهاران
بدون بارش عشقت،درخت خشک خزانم
حدیث شمع شنیدی،که سوخت از غم و بارید؟
اگر ز من بگریزی، بدان که بعد تو آنم
مه وستاره تویی تو، به درد چاره تویی تو
جدا ز نام تو جانا، نباشد هیچ نشانم..
۲.۰k
۰۱ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.