صدای بابا: گرفتین...؟ بزنم؟...
صدای بابا: گرفتین...؟ بزنم؟...
و بعدش باران توت و جیغ ما بچهها... شولولولوووووو....
و مسابقه برای برداشتن توتهای سفیدتر و تپلتر از رو زمین
جای مادربزرگم با پارچ پر از دوغ محلی خالی... جای بابابزرگم
خالی که کلی توت تو ظرف کنه برا همسایهها...
فصلها میگذرند، درختها توت میدن، ولی خوشی گذشته توی همون زمان موند و تکرار نشد.
و بعدش باران توت و جیغ ما بچهها... شولولولوووووو....
و مسابقه برای برداشتن توتهای سفیدتر و تپلتر از رو زمین
جای مادربزرگم با پارچ پر از دوغ محلی خالی... جای بابابزرگم
خالی که کلی توت تو ظرف کنه برا همسایهها...
فصلها میگذرند، درختها توت میدن، ولی خوشی گذشته توی همون زمان موند و تکرار نشد.
۸۶۸
۰۸ آبان ۱۳۹۸