دلم گرفته است! نه اینکه کسی کاری کرده باشد نه
دلم گرفته است! نه اینکه کسی کاری کرده باشد نه
من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد
دلم گرفته است که آنچه هستم را دوست دارم و آنچه هستند را می پذیرم.
و آنچه هستم را نمی فهمند و دنیا هم به رویش نمی آورد این تناقض را.
پـُــرم از رفت و آمد انسان هایی که گمشده ای دارند و آدم به آدم نشانی اش را میگیرند
چقدر سخت است باور اینکه هیچ کس نبوده ای!
سخت است قهوه ترک خوردن در کافه های تک نفره
انزوا، فهمیدنی نیست لمس کردنیست
دچارش که باشی پوستت را آنقدر کلفت میکند که
دست کودکی دو ساله را از شدت لطافت تشخیص ندهی
سخت است باور کنی این نیز می گذرد
و از درون تشویش بگیری این همه گذشت و باز درگیر گذشتنی
سخت است باور کنی آدم ها به سادگی با هم دوست می شوند
و به سادگی روی هم دست بلند می کنند
گوشی ات را خاموش میکنی …
میدانی تمام جواب سلام ها را با آن روی شادت خواهی داد که به درونت اصالت ندارد
دلت از... نمیدانم از چه .ولی گرفته است
راه میروی
راه می آیی
این راهها را پایانی نیست..
برای خلاصی از دلتنگی، تو تا ابد میهمان پیاده روهایی..
من آنقدر آدم گریز شده ام که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد
دلم گرفته است که آنچه هستم را دوست دارم و آنچه هستند را می پذیرم.
و آنچه هستم را نمی فهمند و دنیا هم به رویش نمی آورد این تناقض را.
پـُــرم از رفت و آمد انسان هایی که گمشده ای دارند و آدم به آدم نشانی اش را میگیرند
چقدر سخت است باور اینکه هیچ کس نبوده ای!
سخت است قهوه ترک خوردن در کافه های تک نفره
انزوا، فهمیدنی نیست لمس کردنیست
دچارش که باشی پوستت را آنقدر کلفت میکند که
دست کودکی دو ساله را از شدت لطافت تشخیص ندهی
سخت است باور کنی این نیز می گذرد
و از درون تشویش بگیری این همه گذشت و باز درگیر گذشتنی
سخت است باور کنی آدم ها به سادگی با هم دوست می شوند
و به سادگی روی هم دست بلند می کنند
گوشی ات را خاموش میکنی …
میدانی تمام جواب سلام ها را با آن روی شادت خواهی داد که به درونت اصالت ندارد
دلت از... نمیدانم از چه .ولی گرفته است
راه میروی
راه می آیی
این راهها را پایانی نیست..
برای خلاصی از دلتنگی، تو تا ابد میهمان پیاده روهایی..
۳.۵k
۲۷ شهریور ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.