💜 💜 💜 💜
💜 💜 💜 💜
عشـــــــــق
پارت87
نیلوفر :
همه اومده بودن دیدن بچه ای مهرداد که مثله یه تیکه ماه بود چشای بیش از حد سیاهش موهای مشکی پر کلاغی وپوست مهتابی لبای کوچیک گوشتی دلم می خواست بغلش کنم ولی نمی تونستم عمه بچه رو گذاشته بوددتو بغل مهرداد وگفت : اسمش رو انتخواب کردی مامان
مهرداد لبخندی زد ودستی به گونه ای پسرش کشید وگفت : آره... مانی
اسمی که من عاشقش بودم نگاهم کرد سرموپایین انداختم
لیلا خانم مادر لیلی گفت : اسم قشنگیه بد نیست لیلی تو چی اسمی انتخواب کردی ؟
لیلی : نه مامان هر چی مهردادبگه
عمه کنارمحسن نشسته بود ونمی دونم چی بهش می گفت که اخم کرده بود بلاخره بلند شد ورفت کنار مهرداد وبهش تبریک گفت انگار باهم قهر بودن مهرداد نگاهش می کرد ومحسن لبخند کمرنگی زد وکنارش نشست
لیلا خانم : مگه محسن ومهرداد قهر بودن ؟
عمه : نه
لیلا خانم : باورنمی کنم این دوتا که همیشه مثله دوتا برادرعاشق هم بودن
عمه : مگه شک داری لیلا
لیلی: محسن ببین چقدر اخلاقت بد بوده مامانم اینو گفته
محسن نگاهش کرد وچیزی نگفت
عمه : ولی نی نی کوچلوی جدید اصلا شبیه باباش نیست همه چیزش به لیلی رفته
محمد : بیشتر شبیه محسنه
لیلا خانم : هر چی باشه بهتراز اینکه شبیه مهرداد باشه
عمه متعجب گفت : چرا نباشه
لیلا خانم : می دونی که چرا مینا جون
مهردادسوالی زن عموش رو نگاه کردوگفت : من مشکلی دارم زن عمو
لیلا خانم : ببین بجای اینکه بهم بگه مامان یا چیز دیگه مثلا مادر زنش ام
عمه : اخلاق مهرداد رو می دونی
لیلاخانم : می دونم کپ پدرشه
آقا حسام : زن داداش بهتره تمومش کنی
لیلا خانم : بده همه بدونن
عمه : لیلا خانم کافیه دیگه
جو سنگین شده بود ومحسن گفت : زن عمو بهتره بحث رو عوض کنید
لیلا خانم : من که چیزی نگفتم من دوست داشتم جای مهرداد تو دامادم می شدی
محسن : خدا رو شکر که نشدم
لیلی : این وسط دارید با غرور من بازی می کنید
عمه : این وسط مادر تو داره با غرور پسرمن بازی می کنه
لیلا خانم : اونوقت بگید کی با آبروی دختر من بازی کرده پسر تو که حیای عموش رو هم نکرده دختر منو ...
لیلی جیغ زد : مامان ...
لیلی بچه اش رو از بغل مهرداد در آوردورفت طبقه ای بالا
مهرداد : همین رو می خواستید
لیلاخانم بلند شد وگفت : بی آبروی خجالتم نمی کشه دخترمن لیاقتش خیلی بیشتراز تو بود من هیچ وقت راضی نبودم تو داماد خونه ای ما باشی
کیفشو برداشت ورفت برادررآقا حسام شرمگین وناراحت گفت : عمو دلگیر نشو درست میشه
بانفرت به مهرداد نگاه کردم حالا فهمیدم چی شده وچی به سرم من اومده وچه بلایی سر لیلی آورده ولی باورم نمی شد مهرداد پاک بود
عشـــــــــق
پارت87
نیلوفر :
همه اومده بودن دیدن بچه ای مهرداد که مثله یه تیکه ماه بود چشای بیش از حد سیاهش موهای مشکی پر کلاغی وپوست مهتابی لبای کوچیک گوشتی دلم می خواست بغلش کنم ولی نمی تونستم عمه بچه رو گذاشته بوددتو بغل مهرداد وگفت : اسمش رو انتخواب کردی مامان
مهرداد لبخندی زد ودستی به گونه ای پسرش کشید وگفت : آره... مانی
اسمی که من عاشقش بودم نگاهم کرد سرموپایین انداختم
لیلا خانم مادر لیلی گفت : اسم قشنگیه بد نیست لیلی تو چی اسمی انتخواب کردی ؟
لیلی : نه مامان هر چی مهردادبگه
عمه کنارمحسن نشسته بود ونمی دونم چی بهش می گفت که اخم کرده بود بلاخره بلند شد ورفت کنار مهرداد وبهش تبریک گفت انگار باهم قهر بودن مهرداد نگاهش می کرد ومحسن لبخند کمرنگی زد وکنارش نشست
لیلا خانم : مگه محسن ومهرداد قهر بودن ؟
عمه : نه
لیلا خانم : باورنمی کنم این دوتا که همیشه مثله دوتا برادرعاشق هم بودن
عمه : مگه شک داری لیلا
لیلی: محسن ببین چقدر اخلاقت بد بوده مامانم اینو گفته
محسن نگاهش کرد وچیزی نگفت
عمه : ولی نی نی کوچلوی جدید اصلا شبیه باباش نیست همه چیزش به لیلی رفته
محمد : بیشتر شبیه محسنه
لیلا خانم : هر چی باشه بهتراز اینکه شبیه مهرداد باشه
عمه متعجب گفت : چرا نباشه
لیلا خانم : می دونی که چرا مینا جون
مهردادسوالی زن عموش رو نگاه کردوگفت : من مشکلی دارم زن عمو
لیلا خانم : ببین بجای اینکه بهم بگه مامان یا چیز دیگه مثلا مادر زنش ام
عمه : اخلاق مهرداد رو می دونی
لیلاخانم : می دونم کپ پدرشه
آقا حسام : زن داداش بهتره تمومش کنی
لیلا خانم : بده همه بدونن
عمه : لیلا خانم کافیه دیگه
جو سنگین شده بود ومحسن گفت : زن عمو بهتره بحث رو عوض کنید
لیلا خانم : من که چیزی نگفتم من دوست داشتم جای مهرداد تو دامادم می شدی
محسن : خدا رو شکر که نشدم
لیلی : این وسط دارید با غرور من بازی می کنید
عمه : این وسط مادر تو داره با غرور پسرمن بازی می کنه
لیلا خانم : اونوقت بگید کی با آبروی دختر من بازی کرده پسر تو که حیای عموش رو هم نکرده دختر منو ...
لیلی جیغ زد : مامان ...
لیلی بچه اش رو از بغل مهرداد در آوردورفت طبقه ای بالا
مهرداد : همین رو می خواستید
لیلاخانم بلند شد وگفت : بی آبروی خجالتم نمی کشه دخترمن لیاقتش خیلی بیشتراز تو بود من هیچ وقت راضی نبودم تو داماد خونه ای ما باشی
کیفشو برداشت ورفت برادررآقا حسام شرمگین وناراحت گفت : عمو دلگیر نشو درست میشه
بانفرت به مهرداد نگاه کردم حالا فهمیدم چی شده وچی به سرم من اومده وچه بلایی سر لیلی آورده ولی باورم نمی شد مهرداد پاک بود
۱۲۲.۸k
۱۲ بهمن ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.