در امروز که دیگر انگیزه ای برای انجام کاری ندارم اما مینو
در امروز که دیگر انگیزه ای برای انجام کاری ندارم اما مینویسم،
فقط دلم میخواهد بخوابم و از جایم تکان هم نخورم
خیلی فکر کردم تا شاید چیزی برای نوشتن به مغزم خطور کند، اما هیچی که به هیچی، پس تصمیم گرفتم از حالِ خودم بنویسم
نمیدانم این چه حسی است، حالم خوب است اما بشدت کِسِل هستم،
اطرافیانم فکر میکنند خود را به موش مُردگی زده ام اما کسی مرا نمیفهمد
حتی مغزم هم حوصله ی فکر کردن ندارد و من به اجبار دست به قلم برده ام
من احساس میکنم تاریخِ مرگم بسیار جلو زده است و من میخواهم بمیرم، شب ها خوابِ مُردَن میبینم و روزها فرقی با مُرده ندارم، کسی مرا باور نمیکند . امروز تصمیم گرفته بودم وصیت نامه ای بنویسم و در زیر بالشت خود پنهان کنم و نامه هایی برای عزیزانم بنویسم تا در نبوده من دلتنگم نشوند و این کار را هرچند به سختی اما انجام دادم، نمیدانم اتفاقات روز مره ام در بیداریست یا دارم خواب میبینم، کسی که نمیفهمد حالِ بده مرا، گویا برای باور این جماعت باید مُرد تا فهمیده شوی.
فقط دلم میخواهد بخوابم و از جایم تکان هم نخورم
خیلی فکر کردم تا شاید چیزی برای نوشتن به مغزم خطور کند، اما هیچی که به هیچی، پس تصمیم گرفتم از حالِ خودم بنویسم
نمیدانم این چه حسی است، حالم خوب است اما بشدت کِسِل هستم،
اطرافیانم فکر میکنند خود را به موش مُردگی زده ام اما کسی مرا نمیفهمد
حتی مغزم هم حوصله ی فکر کردن ندارد و من به اجبار دست به قلم برده ام
من احساس میکنم تاریخِ مرگم بسیار جلو زده است و من میخواهم بمیرم، شب ها خوابِ مُردَن میبینم و روزها فرقی با مُرده ندارم، کسی مرا باور نمیکند . امروز تصمیم گرفته بودم وصیت نامه ای بنویسم و در زیر بالشت خود پنهان کنم و نامه هایی برای عزیزانم بنویسم تا در نبوده من دلتنگم نشوند و این کار را هرچند به سختی اما انجام دادم، نمیدانم اتفاقات روز مره ام در بیداریست یا دارم خواب میبینم، کسی که نمیفهمد حالِ بده مرا، گویا برای باور این جماعت باید مُرد تا فهمیده شوی.
۶.۷k
۰۷ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.