'Dream:
'Dream:
💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 لباسامون رو پوشیدیم و به سمت جای همیشگیمون حرکت کردیم. گروه ما یکی از صد ها گروهی بود که تو خیابون هونگ ده اجرا می کرد. این یه خیابون پر از کاباره و مغازه های رنگی رنگی بود . وقتی رسیدیم تقریبا همه جا شلوغ بود و دور بقیه گروه رو گرفته بودن . رفتیم کنار بقیه اعضا و برنامه شروع شد. اول سر گروه و بقیه پسرا با اهنگ فایر بی تی اس رقصیدن بعدش نوبت من و مین هی بود . یه نفس عمیق کشیدید و هم دیگه رو بغل کردیم مین هی گفت: دونسنگ ... فایتینگ! و منم هم در جواب همینو گفتم . اهنگ شروع شد و ما هم شروع به رقصیدن کردیم ، موقع رقصیدن به تماشاچیا نگاه می کردم . همشون با هم فرق داشتن ؛ بعضیاشون زوج بودن ، بعضیاشون تنها وایساده بودن و داشتن فیلم می گرفتم و خیلی چیزی دیگه.وقتی که رقص تموم شد این دفعه نوبت نظر سنجی از بین کردم بود که اونا بگن با چه اهنگی برقصیم برأی من و مین هی yellow card از IU افتاد.
همه چیز خوب پیش رفت و برنامه امشبمون تموم شد . مشغول عکس گرفتم با طرفدارا بودیم که سه تا مرد که ماسک داشتن اومدن جلو و گفتن ببخشید می شه چند لحظه وقتتون رو بگیریم ؟
من و مین هی خیلی تعجب کرده بودیم ولی رفتیم تا باهاشون حرف بزنیم. وقتی یکم جمعیت دور شدیم ماسکاشون رو برداشتن و اون کسانی نبودن جز...
پایان قسمت سوم به قلم نازی
💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 💕 لباسامون رو پوشیدیم و به سمت جای همیشگیمون حرکت کردیم. گروه ما یکی از صد ها گروهی بود که تو خیابون هونگ ده اجرا می کرد. این یه خیابون پر از کاباره و مغازه های رنگی رنگی بود . وقتی رسیدیم تقریبا همه جا شلوغ بود و دور بقیه گروه رو گرفته بودن . رفتیم کنار بقیه اعضا و برنامه شروع شد. اول سر گروه و بقیه پسرا با اهنگ فایر بی تی اس رقصیدن بعدش نوبت من و مین هی بود . یه نفس عمیق کشیدید و هم دیگه رو بغل کردیم مین هی گفت: دونسنگ ... فایتینگ! و منم هم در جواب همینو گفتم . اهنگ شروع شد و ما هم شروع به رقصیدن کردیم ، موقع رقصیدن به تماشاچیا نگاه می کردم . همشون با هم فرق داشتن ؛ بعضیاشون زوج بودن ، بعضیاشون تنها وایساده بودن و داشتن فیلم می گرفتم و خیلی چیزی دیگه.وقتی که رقص تموم شد این دفعه نوبت نظر سنجی از بین کردم بود که اونا بگن با چه اهنگی برقصیم برأی من و مین هی yellow card از IU افتاد.
همه چیز خوب پیش رفت و برنامه امشبمون تموم شد . مشغول عکس گرفتم با طرفدارا بودیم که سه تا مرد که ماسک داشتن اومدن جلو و گفتن ببخشید می شه چند لحظه وقتتون رو بگیریم ؟
من و مین هی خیلی تعجب کرده بودیم ولی رفتیم تا باهاشون حرف بزنیم. وقتی یکم جمعیت دور شدیم ماسکاشون رو برداشتن و اون کسانی نبودن جز...
پایان قسمت سوم به قلم نازی
۸.۴k
۱۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.