💖 💖 عشــــــق💖 💖
💖 💖 عشــــــق💖 💖
پارت 206
نیلوفر:
مهرداد : اینی که زیر این خاک خوابیده گفت اولین مرد زندگی اش من بودم من تو عالم مستی نفهمیدم چیکار کردم ...تو هیچی نگفتی محسن فقط گفتی لیلی رو بزار کنار ...نگفتی ونمی دونم چرا ؟؟؟!!!!!
محسن : من دوسش داشتم مهرداد گفتم با وجود اشتباهت بازم بی خیال میشم ...ولی تو گوش ندادی ...تو بگو نیلوفر من مقصر بودم ؟
چی می گفتم به دوتا برادری که فقط اسم مرد روشون بود دوتا نامرد بودن
محسن رو نگاه کردم وگفتم : حرفی ندارم ...ولی اینو می دونستی مانی پسر تو بود
محسن مات نگاهم کرد مهرداد نگام کرد از نگاهش فهمیدم نباید می گفتم ولی دوس داشتم بگم که محسن بفهمه مقصر اصلی اون بوده
محسن : چی میگی تو ...
بعد یهو داد زدو گفت : واااای ...
مهرداد ....تو می دونستی ؟! با توه ام ...
- نمی دونست دیشب فهمید ...دوستش بهش گفته دکتر مانی
محسن شوکه همونجا نشست وزل زد به خاک های رو قبر
- مهرداد که برادر تو نبوده ...مانی هم شبیه تو بود ...لیلی این وسط همه رو بازی داد ولی تو نباید اجازه می دادی مهرداد با اون ازدواج کنه
مهرداد بلند شد وگفت : می گفت این اشتباه رو نکن ولی چیزی نگفته بود نگفت با عشقش رابطه داشته...
قدم برداشت ورفت محسن رو نگاه کردم وگفتم :با خودتون چیکار کردید ..
محسن سرد گفت : نمی بخشمت لیلی ...هیچ وقت نمی بخشمت
منم ازش فاصله گرفتم ورفتم طرف ماشینم دیدم مهرداد وایساده وداره سیگار می کشه بی توجه سوار ماشینم شدم وبرگشتم خونه چون اصلا دوس نداشتم تو مراسم لیلی شرکت کنم
پارت 206
نیلوفر:
مهرداد : اینی که زیر این خاک خوابیده گفت اولین مرد زندگی اش من بودم من تو عالم مستی نفهمیدم چیکار کردم ...تو هیچی نگفتی محسن فقط گفتی لیلی رو بزار کنار ...نگفتی ونمی دونم چرا ؟؟؟!!!!!
محسن : من دوسش داشتم مهرداد گفتم با وجود اشتباهت بازم بی خیال میشم ...ولی تو گوش ندادی ...تو بگو نیلوفر من مقصر بودم ؟
چی می گفتم به دوتا برادری که فقط اسم مرد روشون بود دوتا نامرد بودن
محسن رو نگاه کردم وگفتم : حرفی ندارم ...ولی اینو می دونستی مانی پسر تو بود
محسن مات نگاهم کرد مهرداد نگام کرد از نگاهش فهمیدم نباید می گفتم ولی دوس داشتم بگم که محسن بفهمه مقصر اصلی اون بوده
محسن : چی میگی تو ...
بعد یهو داد زدو گفت : واااای ...
مهرداد ....تو می دونستی ؟! با توه ام ...
- نمی دونست دیشب فهمید ...دوستش بهش گفته دکتر مانی
محسن شوکه همونجا نشست وزل زد به خاک های رو قبر
- مهرداد که برادر تو نبوده ...مانی هم شبیه تو بود ...لیلی این وسط همه رو بازی داد ولی تو نباید اجازه می دادی مهرداد با اون ازدواج کنه
مهرداد بلند شد وگفت : می گفت این اشتباه رو نکن ولی چیزی نگفته بود نگفت با عشقش رابطه داشته...
قدم برداشت ورفت محسن رو نگاه کردم وگفتم :با خودتون چیکار کردید ..
محسن سرد گفت : نمی بخشمت لیلی ...هیچ وقت نمی بخشمت
منم ازش فاصله گرفتم ورفتم طرف ماشینم دیدم مهرداد وایساده وداره سیگار می کشه بی توجه سوار ماشینم شدم وبرگشتم خونه چون اصلا دوس نداشتم تو مراسم لیلی شرکت کنم
۳۳.۲k
۱۸ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.