پــارت ④
پــارت ④
رفتیم تو نمایشگاه همینطور که نگاه میکردیم چشم به یه بی ام و بنفش و خفن افتاد خیلی شیک بود .
-بچه ها این چطوره.
بچه ها:از تمام ماشینا خفن تره .
رفتم به صاحب نمایشگاه و گفتم که این ماشین و میخوایم .
بعد از تسویه سوییچ ماشین و داد و سوار ماشین شدیم.
-مارال فلش آهنگت پیشت نی؟
مارال:چرا بیا.
فلش و زدم تو ضبط و صداشم تا آخر بردم بالا و با سرعت زیاد رفتیم سمت فروشگاه ها.
-خب رسیدیم بپرید پایین.
با بچه ها رفتیم پایین و رفتیم داخل یک فروشگاه خیـــلی بزرگ.
داشتیم میرفتیم که دیدیم سلین نیست برگشتیم دیدیم یک کاغذ دستشه.
آریانا:سلین چرا نمیای.
سلین:بچه ها این میتونه مارو برسونه به اون چیزی که میخوایم رفتیم جلو و برگرو ازش گرفتم که دیدم یک مسابقه خوانندگی تا یک ماه وقت هست.
-آره این خیلی خوبه ولی ما باید هرکدوم یک شناسنامه جعلی داشته باشیم.
سلین:من یکیو اینجا دارم کارش همینه گریمور حرفه ای هم داره.
میتونه برامون جور کنه.
-خب بهش زنگ بزن بدو.
سلین به دوستش که اسمش کاترین بود زنگ زد و قضیه رو گفت.
سلین :خب بچه ها کاترین میگه شما الان باید برین چند دست لباس شیک پسرونه بگیرین و بیاین کلاه گیس و ایناهم با خود اونه.
آریانا:پس بریم.
تو فروشگاه و یک گشتی زدیم که رسیدیم به یک بوتیک لباس پسرونه .
رفتیم داخل و با فروشنده سلام کردیم.
البته به انگیلسی .
من و بچه ها هممون چند دست لباس عین هم برداشتیم با کفش خودشو اینا
و حساب کردیم اومدم از مغازه بیام بیرون که خوردم به یک چیز سفت
سرم و بلند کردم دیدم یک پسره خوشتیپه.
پسره:هــی حواست کجاست؟(به انگیلیسی)
-همونجایی که حواس تو هست.
پسره:دختره ی کور نمیتونه حتی جلوشو نگاه کنه(به فارسی)
وا این که ایرانیه.
-هــی پسریه بی همه چیز خودت کوری فکر نکن نمیفهمم چی میگی
به من میگی کور الان حسابت و میرسم که اومدم موهاشو بگیرم بکشم که دخترا من و گرفتن و گفتن:تــرنم نکن بیخیال
سلین:هرچی محل سگ بدی بیشتر واق واق میکنه
همه ی اینارو فارسی میگفتیم چون میدونستیم ایرانیه.
اون سه تا پسر که همراش بودن یکیشون که موهاش باند بود و بسته بود اومد جلو و روبه سلین گفت:هی درست حرف بزن دختره ی مو اسکاجی.
سلین:چـــئ به من میگی مو اسکاجی هرچی هستم بهتر از تو هم که موهام و مثل دم اسب ببندم .غول بیابونی.
آریانا:بــسـه دیگه بیاین بریم .
مارال:آره درسته ما کارای مهم تری داریم.
یک پسر بوری اومد دست دوتا پسرارو گرفت و گفت:خب سورن و سپنتا بیاین بریم ول کنید بابا.
همون پسره که بهش خوردم فهمیدم اسمش سپنتا گفت:بریم
اون چهارتا کله پوک رفتن
ماهم رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت آدرسی که کاترین داده بود.
پارت ویژه نداریم
لایک و کامنت یادتون نره.
ایشالله امروز کلی پارت میزارم
رفتیم تو نمایشگاه همینطور که نگاه میکردیم چشم به یه بی ام و بنفش و خفن افتاد خیلی شیک بود .
-بچه ها این چطوره.
بچه ها:از تمام ماشینا خفن تره .
رفتم به صاحب نمایشگاه و گفتم که این ماشین و میخوایم .
بعد از تسویه سوییچ ماشین و داد و سوار ماشین شدیم.
-مارال فلش آهنگت پیشت نی؟
مارال:چرا بیا.
فلش و زدم تو ضبط و صداشم تا آخر بردم بالا و با سرعت زیاد رفتیم سمت فروشگاه ها.
-خب رسیدیم بپرید پایین.
با بچه ها رفتیم پایین و رفتیم داخل یک فروشگاه خیـــلی بزرگ.
داشتیم میرفتیم که دیدیم سلین نیست برگشتیم دیدیم یک کاغذ دستشه.
آریانا:سلین چرا نمیای.
سلین:بچه ها این میتونه مارو برسونه به اون چیزی که میخوایم رفتیم جلو و برگرو ازش گرفتم که دیدم یک مسابقه خوانندگی تا یک ماه وقت هست.
-آره این خیلی خوبه ولی ما باید هرکدوم یک شناسنامه جعلی داشته باشیم.
سلین:من یکیو اینجا دارم کارش همینه گریمور حرفه ای هم داره.
میتونه برامون جور کنه.
-خب بهش زنگ بزن بدو.
سلین به دوستش که اسمش کاترین بود زنگ زد و قضیه رو گفت.
سلین :خب بچه ها کاترین میگه شما الان باید برین چند دست لباس شیک پسرونه بگیرین و بیاین کلاه گیس و ایناهم با خود اونه.
آریانا:پس بریم.
تو فروشگاه و یک گشتی زدیم که رسیدیم به یک بوتیک لباس پسرونه .
رفتیم داخل و با فروشنده سلام کردیم.
البته به انگیلسی .
من و بچه ها هممون چند دست لباس عین هم برداشتیم با کفش خودشو اینا
و حساب کردیم اومدم از مغازه بیام بیرون که خوردم به یک چیز سفت
سرم و بلند کردم دیدم یک پسره خوشتیپه.
پسره:هــی حواست کجاست؟(به انگیلیسی)
-همونجایی که حواس تو هست.
پسره:دختره ی کور نمیتونه حتی جلوشو نگاه کنه(به فارسی)
وا این که ایرانیه.
-هــی پسریه بی همه چیز خودت کوری فکر نکن نمیفهمم چی میگی
به من میگی کور الان حسابت و میرسم که اومدم موهاشو بگیرم بکشم که دخترا من و گرفتن و گفتن:تــرنم نکن بیخیال
سلین:هرچی محل سگ بدی بیشتر واق واق میکنه
همه ی اینارو فارسی میگفتیم چون میدونستیم ایرانیه.
اون سه تا پسر که همراش بودن یکیشون که موهاش باند بود و بسته بود اومد جلو و روبه سلین گفت:هی درست حرف بزن دختره ی مو اسکاجی.
سلین:چـــئ به من میگی مو اسکاجی هرچی هستم بهتر از تو هم که موهام و مثل دم اسب ببندم .غول بیابونی.
آریانا:بــسـه دیگه بیاین بریم .
مارال:آره درسته ما کارای مهم تری داریم.
یک پسر بوری اومد دست دوتا پسرارو گرفت و گفت:خب سورن و سپنتا بیاین بریم ول کنید بابا.
همون پسره که بهش خوردم فهمیدم اسمش سپنتا گفت:بریم
اون چهارتا کله پوک رفتن
ماهم رفتیم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت آدرسی که کاترین داده بود.
پارت ویژه نداریم
لایک و کامنت یادتون نره.
ایشالله امروز کلی پارت میزارم
۵.۳k
۰۵ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.