دلبندم،
دلبندم،
من ن شاعرم ک از شور و شدت عشقت شعر بگم،
ن نقاشم ک حسمو ب تصویر بکشم،
ن خانندم ک از تب و تاب حسمون بخام برات بخونم،
نویسنده هم نیستم؛
دایره لغات خوبی ندارم و کلمه هام محدودن
استعداد خاصی ندارم
چیزای زیادیم نمیدونم،
اما میدونم دوست دارم
میدونم ک دلم تمامن برای تو میتپه،
میدونم ک تو جزو دلیلای انگشت شمارمی،
دلیلایی ک ب سمت زنده موندن و آینده هلم میدن
من نمیدونم بغل کردنت چ حسی داره؛
اما میدونم دلم برای بغلت ضعف میره
نمیدونم گرفتن دستات چطوری میتونه باشه؛
ولی میدونم آرزومه انگشتامو بین انگشتات حس کنم
نمیدونم تا کی قراره داشته باشمت؛
اما با همه وجودم میدونم ک برای داشتنت خاهم جنگید
...
همیشه خیلیا بودن ک بهم گفتن نباید حستو کامل ب طرفت بگی
چرا؟
چون میزارتت و میره
قبلن ب این حرف باور داشتم،
اما وقتی خودت این حسارو توی من بوجود آوردی
چرا باید از دونستنشون محرومت کنم؟
چرا نباید زندگی ای ک نجات دادیو ببینی؟
...
امروز ی نفر ازم پرسید بهترین اتفاقی ک اخیرن برات افتاده چی بود،
اولین چیزی ک ب ذهنم رسید اومدن تو ب زندگیم بود
هاعی
خلاصه ک همین
سنگینی میکرد تو دلم :)
من ن شاعرم ک از شور و شدت عشقت شعر بگم،
ن نقاشم ک حسمو ب تصویر بکشم،
ن خانندم ک از تب و تاب حسمون بخام برات بخونم،
نویسنده هم نیستم؛
دایره لغات خوبی ندارم و کلمه هام محدودن
استعداد خاصی ندارم
چیزای زیادیم نمیدونم،
اما میدونم دوست دارم
میدونم ک دلم تمامن برای تو میتپه،
میدونم ک تو جزو دلیلای انگشت شمارمی،
دلیلایی ک ب سمت زنده موندن و آینده هلم میدن
من نمیدونم بغل کردنت چ حسی داره؛
اما میدونم دلم برای بغلت ضعف میره
نمیدونم گرفتن دستات چطوری میتونه باشه؛
ولی میدونم آرزومه انگشتامو بین انگشتات حس کنم
نمیدونم تا کی قراره داشته باشمت؛
اما با همه وجودم میدونم ک برای داشتنت خاهم جنگید
...
همیشه خیلیا بودن ک بهم گفتن نباید حستو کامل ب طرفت بگی
چرا؟
چون میزارتت و میره
قبلن ب این حرف باور داشتم،
اما وقتی خودت این حسارو توی من بوجود آوردی
چرا باید از دونستنشون محرومت کنم؟
چرا نباید زندگی ای ک نجات دادیو ببینی؟
...
امروز ی نفر ازم پرسید بهترین اتفاقی ک اخیرن برات افتاده چی بود،
اولین چیزی ک ب ذهنم رسید اومدن تو ب زندگیم بود
هاعی
خلاصه ک همین
سنگینی میکرد تو دلم :)
۱۷.۸k
۱۶ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.